English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
Other Matches
muzzle دهانه لوله اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
muzzling دهانه لوله اسلحه
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
tube قسمت خاندار لوله
tubes قسمت خاندار لوله
hindgut قسمت خلفی لوله گوارش
gun bore قسمت خان دار لوله توپ
breech جان لوله قسمت پیچ کولاس
bayonet exhaust pipe قسمت پهن انتهای لوله اگزوز
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
sockets بست لوله دوراهی لوله
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
weapons اسلحه
weapon اسلحه
unarmed بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
armless بی اسلحه
chambermaids کلفت
biddy کلفت
servant maid کلفت
thick کلفت
maidservant کلفت
blobber کلفت
heavy-set کت و کلفت
stocky کلفت
swabber کلفت
femme de chambre کلفت
hand maid کلفت
thickest کلفت
stockier کلفت
molls کلفت
moll کلفت
labrose لب کلفت
ladys maid کلفت
thicker کلفت
handmaid کلفت
charwomen کلفت
charwoman کلفت
stockiest کلفت
bonne کلفت
housemaids کلفت
squatty کلفت
chamber maid کلفت
tirewoman کلفت
burly کلفت
handmaidens کلفت
chambermaid کلفت
woman کلفت
handmaiden کلفت
chamberer کلفت
trull کلفت
housemaid کلفت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
arm اسلحه گرم
thumbs شستی اسلحه
arm of precision اسلحه دقیق
misfire گیرکردن اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
heavy armed سنگین اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
holster جلد اسلحه
weaponry اسلحه سازی
fire arms اسلحه ی گرم
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
weaponary مربوط به اسلحه
thumbing شستی اسلحه
armory اسلحه خانه
pieces اسلحه گرم
armourer اسلحه ساز
stoppage گیر در اسلحه
thumbed شستی اسلحه
piece اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
firearm اسلحه گرم
weapons اسلحه حربه
thumb شستی اسلحه
armorer اسلحه ساز
firearms اسلحه گرم
d. armour اسلحه دفاع
trigger ماشه اسلحه
triggered ماشه اسلحه
side arms اسلحه کمری
triggers ماشه اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
stoppages گیر در اسلحه
side arm اسلحه کمری
safety lock ضامن اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
repeating firearm اسلحه خودکار
armouries اسلحه قوزخانه
armouries اسلحه خانه
armoury اسلحه خانه
armoury اسلحه قوزخانه
single shot اسلحه تک تیر
light armed سبک اسلحه
weapon اسلحه حربه
holsters جلد اسلحه
Elaborate اسلحه بزرگ
cold steel اسلحه سرد
roughneck گردن کلفت
muslinet مشمش کلفت
parlour maid کلفت سرمیز
ancilla پیشخدمت زن کلفت
blunted کلفت کردن
odalisque کلفت یا صیغه
inspissate کلفت کردن
junk board مقوای کلفت
impassive پوست کلفت
blunt کلفت کردن
moppy کلفت بلند
thickset تنگ کلفت
girl دوشیزه کلفت
plank تخته کلفت
girls دوشیزه کلفت
thickens کلفت ترشدن
waitress ندیمه کلفت
waitresses ندیمه کلفت
thickens کلفت کردن
incrassate کلفت کردن
incrassate کلفت شدن
baryphonia کلفت صدایی
yak گاومیش دم کلفت
bondwoman کلفت زرخرید
poutingly لب کلفت کنان
box coat پالتوی کلفت
ruffian گردن کلفت
thickened کلفت کردن
stiff necked گردن کلفت
thicken کلفت کردن
ruffians گردن کلفت
thick skinned پوست کلفت
blunting کلفت کردن
bluntest کلفت کردن
blunter کلفت کردن
hoodman blind گردن کلفت
thicken کلفت ترشدن
yaks گاومیش دم کلفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com