English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
karoo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karroo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
Other Matches
champaign زمین مرتفع
uplands زمین مرتفع دور از دریا
upland زمین مرتفع دور از دریا
lot قطعه زمین
blocks قطعه زمین
blocked قطعه زمین
block قطعه زمین
quadrat قطعه زمین مستطیل
reservations قطعه زمین اختصاصی
grassplot قطعه زمین علفزار
plat قطعه زمین کوچک
reservation قطعه زمین اختصاصی
parcel دسته قطعه کوچکی از زمین
parcels دسته قطعه کوچکی از زمین
terra incognita قطعه زمین از گرو در نیامده
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
nook قطعه زمین پیش امده برامدگی
patches مشمع روی زخم قطعه زمین
patch مشمع روی زخم قطعه زمین
espianade قطعه زمین هموار شیب ملایم
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
bags قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bag قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
positive اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
shield صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
shields صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
dry continental - arid نواحیگرم وخشک
to rub dry مالیدن وخشک کردن
to go off the boil جوشیدن وخشک افتادن
prim نوار ابیض رسمی وخشک
haberdine نمک زده وخشک شده
pokerface قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
crape fish ماهی روغن نمک زده وخشک
prim رسمی وخشک بودن خود را گرفتن
flitch دنده خوک نمک زده وخشک کرده
tedder ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
the dark continent افریقا
Libya شمال افریقا
steinbock اهوی کوچک افریقا
steenbok اهوی کوچک افریقا
Guinea کشور گینه در افریقا
guineas کشور گینه در افریقا
liberian لیبری اهل در افریقا
stapelia پادزهر سمی وبدبوی افریقا
Ivory Coast کرانهی مرکزی و غربی افریقا
moors اهل شمال افریقا مسلمان
barbary کشوران اسلامی شمال افریقا
moorish وابسته به اهالی شمال افریقا
moresque مطابق با سبک مغربیهای افریقا
kaross پوستین بی استین بومیان افریقا
moor اهل شمال افریقا مسلمان
moored اهل شمال افریقا مسلمان
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
harmattan بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
aardwolf کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
casbah محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
zulu اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
st helena جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
highest مرتفع
highs مرتفع
high مرتفع
elevated مرتفع
raised flooring کف مرتفع
hiding مرتفع
hidings مرتفع
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
plateau جلگه مرتفع
plateaux جلگه مرتفع
highs جای مرتفع
heights جای مرتفع
plateaus جلگه مرتفع
obviating مرتفع کردن
high level cistern ابفشان مرتفع
high cloud ابرهای مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
height جای مرتفع
obviate مرتفع کردن
obviates مرتفع کردن
high جای مرتفع
highest جای مرتفع
Cat حصار مرتفع
blast furnaces کوره مرتفع
Cat قلعه مرتفع
obviated مرتفع کردن
blast furnace کوره مرتفع
outdoor antenna انتن مرتفع
aerie اشیانهء مرتفع
aerie خانهء مرتفع
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
hottentot یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran اهل مناطق مرتفع
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even هرگونه شک را مرتفع کردن
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre موج یا سدخیلی مرتفع
detoxification مرتفع شدن حالت مسمومیت
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
aerie لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
Burundi کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
fragments قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fragmentation قطعه قطعه شدن
fragmenting قطعه قطعه کردن
fritters قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
segment قطعه قطعه کردن
segments قطعه قطعه کردن
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
somali کشور سومالی واقع در افریقا اهل سومالی
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
deodorised بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
snip قطعه
snipped قطعه
snipping قطعه
nugget قطعه
line segment قطعه خط
items قطعه
item قطعه
panels قطعه
blocked قطعه
doit قطعه
copyslip قطعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com