English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (28 milliseconds)
English Persian
disconnect قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnecting قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnects قطع کردن اتصال الکتریکی
Other Matches
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
circuits اتصال الکتریکی
electrical bounding اتصال الکتریکی
circuit اتصال الکتریکی
electric connection اتصال الکتریکی
contacts اتصال الکتریکی برخورد
contacting اتصال الکتریکی برخورد
terminals نقطه اتصال الکتریکی
terminal نقطه اتصال الکتریکی
contacted اتصال الکتریکی برخورد
contact اتصال الکتریکی برخورد
hook-up اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
earths اتصال وسیله الکتریکی به زمین
earth اتصال وسیله الکتریکی به زمین
cabled اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
plug ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugs ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
segments اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
plug اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugs اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
dry contact اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
plugging اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
ground اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
sockets سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
three pin plug ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
earth اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
positive اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
edges اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
demodulator دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
wires روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
electrostatic ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
electrify الکتریکی کردن
electrifies الکتریکی کردن
electrise الکتریکی کردن
electrified الکتریکی کردن
electrifying الکتریکی کردن
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
galvano cautery داغ کردن الکتریکی
electrify الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifies الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifying الکتریکی کردن به هیجان اوردن
to turn on روشن کردن [کلید الکتریکی]
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
electro galvanize اب روی دادن الکتریکی الکتروگالوانیزه کردن
powers روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
connects اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads قطب اتصال سیم اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
electrical and otherwise الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
to break contact اتصال راقطع کردن
to switch off قطع کردن اتصال
leads هدایت کردن بست اتصال
lead هدایت کردن بست اتصال
bond متصل کردن چسباندن اتصال
shortest اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
Do the trains connect? [خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار]
AUI connector اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
gas electric generating set مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
coronas تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
corona تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
fusion welding اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
isolation مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
link اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electric الکتریکی
electrical الکتریکی
electrotechnical الکتریکی
electrical resistivity مقاومت الکتریکی
electrical model مدل الکتریکی
electric clock ساعت الکتریکی
electrical interface تداخل الکتریکی
electrical conduction رسانش الکتریکی
isolates به صورت الکتریکی
electric component قطعه الکتریکی
electro erosion فرسایش الکتریکی
isolate به صورت الکتریکی
electrical schematic نمودار الکتریکی
electrical transcription ضبط الکتریکی
charge بار الکتریکی
electrical insulator عایق الکتریکی
engine موتورغیر الکتریکی
electrical prospecting کاوش الکتریکی
corona discharge تخلیه الکتریکی
electrical conductance رسانایی الکتریکی
electric circuit مدار الکتریکی
electric arc قوس الکتریکی
electrical conductivity هدایت الکتریکی
conductivity رسانندگی الکتریکی
electrolytic capacitor خازن الکتریکی
electron bombbardment بمباران الکتریکی
electromotor موتور الکتریکی
electrolysis تجزیه الکتریکی
electric shocks شوک الکتریکی
electric apparatus دستگاه الکتریکی
electromotor محرک الکتریکی
electrolytic iron اهن الکتریکی
electromigration مهاجرت الکتریکی
electromagnet اهنربای الکتریکی
electropathy مداوای الکتریکی
voltages فشار الکتریکی
electrovalency فرفیت الکتریکی
electric charge بار الکتریکی
electrovalence فرفیت الکتریکی
electrical degree درجه الکتریکی
spark erossion فرسایش الکتریکی
gyro compass قطبنمای الکتریکی
charges بار الکتریکی
electric bulb لامپ الکتریکی
electric break down شکست الکتریکی
electric brake ترمز الکتریکی
electric balance تعادل الکتریکی
electric attraction جاذبه الکتریکی
voltage فشار الکتریکی
electrical conductivity رسانندگی الکتریکی
electric tension فشار الکتریکی
flux فلوی الکتریکی
electric wind باد الکتریکی
tachogenerator دورسنج الکتریکی
electric wave موج الکتریکی
electric shock شوک الکتریکی
circuits جریان الکتریکی
electric field میدان الکتریکی
electric welding جوشکاری الکتریکی
electric equipment تجهیزات الکتریکی
electric eye چشم الکتریکی
electric traction کشش الکتریکی
gasoline electric بنزین الکتریکی
galvano cautery داغ الکتریکی
magic eye چشم الکتریکی
electric unit واحدهای الکتریکی
hot seat صندلی الکتریکی
electric force نیروی الکتریکی
electrodes قطب الکتریکی
electrode قطب الکتریکی
electrical connections اتصالات الکتریکی
electric heater گرم کن الکتریکی
capacitance فرفیت الکتریکی
flash fuze چاشنی الکتریکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com