English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
simular قلابی صوری
Other Matches
factitious صوری
formal صوری
nominal صوری
formmal صوری
simulative صوری
superficial صوری
external صوری
simulating صوری
simulates صوری
simulate صوری
externals صوری
fictitious صوری
fictitious transaction معامله صوری
face value ارزش صوری
face validity اعتبار صوری
formal language زبان صوری
formal operations عملیات صوری
formal logic منطق صوری
kites برات صوری
formmal language زبان صوری
formal exercise تمرین صوری
nominalism فلسفه صوری
syllogism قیاس صوری
formmal system سیستم صوری
formmal parameter پارامتر صوری
formmal logic منطق صوری
kite برات صوری
formal thought disorder اختلال صوری فکر
tyrian صوری اهل صور
ostensible قابل نمایش صوری
false <adj.> قلابی
quackish قلابی
pasteboard قلابی
hamous قلابی
bogus قلابی
hamate قلابی
quack قلابی
adulterates قلابی
adulterating قلابی
sham قلابی
shams قلابی
adulterate قلابی
adulterated قلابی
quacked قلابی
quacking قلابی
false قلابی
quacks قلابی
impedance مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
rip-offs کالای قلابی
uncinus زائده قلابی
shamateur اماتور قلابی
a fake doctor پزشک قلابی
spurious قلابی الکی
False coin . سکه قلابی
A bogus professor . پروفسور قلابی
cheap copy بدل قلابی
fulham طاس قلابی
pale [poor] imitation بدل قلابی
rip-off کالای قلابی
kake uke دفاع قلابی
Rigged elections . انتخابات قلابی
literality صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
unciform سرکج قلابی چنگکی
forges تهیه جنس قلابی
forge تهیه جنس قلابی
crooks ادم قلابی کلاه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
frog-adjustment screw پیچ قلابی تنظیم کننده
setline رسن چند قلابی ماهیگیری
To fake an oil – painting . یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
The whole story was faked up . تمام داستان قلابی وساختگه بود
weedless قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
quacks صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
mare's nest چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
formal logic منطق صوری [منطق]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com