Dictiornary-Farsi | قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
vicarate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم


Other Matches

prelature	قلمرو اسقف اعظم
archdiocese	قلمرو مذهبی اسقف اعظم
scope	قلمرو حوزه
period of concentration	در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
vicarages	خلافت
vicarage	خلافت
caliphate	خلافت
the greater lumen	نیر اعظم
pegasi	فرس اعظم
Popes	خلیفه اعظم
Prime Ministers	صدر اعظم
major	بیشتر اعظم
majored	بیشتر اعظم
pegasus	فرس اعظم
archbishop	اسقف اعظم
michael	فرشته اعظم
archbishops	اسقف اعظم
Prime Minister	صدر اعظم
majoring	بیشتر اعظم
high priest	کشیش اعظم
Chief Justices	قاضی اعظم
Chief Justice	قاضی اعظم
high priest	کاهن اعظم
Pope	خلیفه اعظم
archduchess	همسر دوک اعظم
archdiocesan	وابسته بقلمرو اسقف اعظم
prelates	اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate	اسقف اعظم کشیش ارشد
primeminister	رئیس الوزرا صدر اعظم
exarch	نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocese	ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
Chancellor	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
the sovereign	پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
Chancellors	صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
lyddite	ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
count palatine	قلمرو
orbited	قلمرو
home range	قلمرو
kingdom	قلمرو
orbits	قلمرو
territory	قلمرو
orbit	قلمرو
shrievalty	قلمرو
circling	قلمرو
area	قلمرو
circles	قلمرو
sphere	قلمرو
territories	قلمرو
milieu	قلمرو
milieus	قلمرو
domains	قلمرو
milieux	قلمرو
spheres	قلمرو
areas	قلمرو
domain	قلمرو
circled	قلمرو
zones	قلمرو
zone	قلمرو
bourgeon	قلمرو
realms	قلمرو
realm	قلمرو
dominion	قلمرو
circle	قلمرو
principalities	قلمرو شاهزاده
sultanates	قلمرو سلطان
sultanate	قلمرو سلطان
duchy	قلمرو دوک
abbacy	قلمرو راهب
archdeaconry	قلمرو و سرشماس
duchies	قلمرو دوک
diocese	قلمرو اسقف
principality	قلمرو شاهزاده
pashalic	قلمرو پاشا
popedom	قلمرو پاپ
queendom	قلمرو ملکه
subkingdom	قلمرو تابعه
regality	سلطنت قلمرو
satrapy	قلمرو ساتراپ
realms	قلمرو سلطان
realm	قلمرو سلطان
territory of state	قلمرو دولت
viscounty	قلمرو ویکنت
lieutenancy	قلمرو ستوانی
dukedoms	قلمرو دوک
jurisdication	حق قضاوت قلمرو
dioceses	قلمرو اسقف
dukedom	قلمرو دوک
knowledge domain	قلمرو دانش
grand duchy	قلمرو دوک
knowledge domain	قلمرو اگاهی
heathendom	قلمرو کفار
diocesan	وابسته به قلمرو اسقف
title of territory	مالکیت قلمرو کشور
archbishopric	مقام یا قلمرو اسقف
khanate	قلمرو حکومت خان
seigneury	قلمرو حکومت لرد
kaiserdom	قلمرو حکومت قیصر
purview	قلمرو اجراء چشم رس
bailiwick	ناحیه قلمرو مامور
barony	ملک یا قلمرو بارون
parsonages	قلمرو کشیش بخش
palatinate	ناحیه قلمرو کنت
parsonage	قلمرو کشیش بخش
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
archduchy	قلمرو و حکومت دوک بزرگ
in claisum	دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
count palatine	قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
parishes	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
dominion	قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
parish	بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
seigniory	قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
closed sea	دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
departments	حوزه
extent	حوزه
jurisdication	حوزه
sphere	حوزه
spheres	حوزه
zero field	بی حوزه
aquifer	حوزه
circuity	حوزه
ranged	حوزه
area	حوزه
areas	حوزه
ambit	حوزه
scope	حوزه
ranges	حوزه
zones	حوزه
zone	حوزه
realms	حوزه
realm	حوزه
fielded	حوزه
department	حوزه
presidency	حوزه
district	حوزه
basin	حوزه
basins	حوزه
fields	حوزه
districts	حوزه
domain	حوزه
range	حوزه
precincts	حوزه
domains	حوزه
precinct	حوزه
field	حوزه
extraterritorial	واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
thaneship	قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
circuits	حوزه قضائی
prefecture	حوزه اداری
domain	حوزه دایره
domains	حوزه دایره
constituency	حوزه انتخابیه
catchment areas	حوزه ابریز
precinct	بخش حوزه
catchment area	حوزه ابریز
seepage area	حوزه تراوش
span of control	حوزه نظارت
test bay	حوزه ازمایش
scope of coverage	حوزه عمل
circuits	جریان حوزه
circuit	حوزه قضائی
circuit	جریان حوزه
precincts	بخش حوزه
ground water basin	حوزه اب زیرزمینی
induction field	حوزه القائی
image field	حوزه تصویر
electorate	حوزه انتخابیه
modules	حوزه گنجایش
constituencies	حوزه انتخاباتی
free field	حوزه ازاد
constituency	حوزه انتخاباتی
constituencies	حوزه انتخابیه
f.of operations	حوزه عملیات
drainge area	حوزه زهکشی
drainage basin	حوزه زهکش
drainage area	حوزه ابخیز
module	حوزه گنجایش
electorates	حوزه انتخابیه
department	حوزه کمیته
kingdom	حوزه اقتدار
departments	حوزه کمیته
circled	محفل حوزه
magnetic fields	حوزه مغناطیسی
magnetic field	حوزه مغناطیسی
circling	محفل حوزه
circles	محفل حوزه
circle	محفل حوزه
judicature	حوزه قضایی
apanage	حوزه درامداتفاقی
chapelry	حوزه کلیسا
active zone of well	حوزه فعال چاه
catchment	حوزه ابریز مرزی
bolson	حوزه ابریز بسته
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
basin area	حوزه ابریز رودخانه
polls	حوزه رای گیری
polled	حوزه رای گیری
constituencies	هیات موکلان یک حوزه
poll	حوزه رای گیری
constituency	هیات موکلان یک حوزه
venue	حوزه صلاحیت دادگاه