Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
black coffee
قهوه بدون شیر
Search result with all words
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
Other Matches
coffees
قهوه
coffee
قهوه
coffee berry
بن قهوه
coffeebean
بن قهوه
Brown
قهوه ای
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
percolator
قهوه جوش
coffee house
قهوه خانه
coffee roaster
قهوه بوده
coffee and milk
شیر قهوه
coffee grounds
تفاله قهوه
coffee berry
دانه قهوه
tea house
قهوه خانه
percolators
قهوه جوش
tea tray
سینی قهوه
teahouse
قهوه خانه
coffeebean
حبه قهوه
coffee shop
قهوه خانه
coffee tree
درخت قهوه
coffeebean
دانه قهوه
black coffee
قهوه سیاه
iced coffee
قهوه سرد
coffeepot
قهوه ریز
coffeepot
قهوه جوش
coffeehouse
قهوه خانه
coffees
درخت قهوه
white coffee
قهوه با شیر
coffee mills
قهوه خرد کن
coffee pots
قهوه جوش
coffee pots
قهوه ساز
black coffee
قهوه بی شیر
black coffee
قهوه تلخ
coffee pots
قوری قهوه
mocha
قهوه مکا
coffee pots
کتری قهوه
coffee
درخت قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
durian
درخت قهوه سودانی
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
umber
قهوه ای مایل به زرد
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
demitasse
فنجان قهوه خوری
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
suntans
قهوه مایل بسرخ
suntan
قهوه مایل بسرخ
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
i'll warrant
بدون شک
without
بدون
indubitable
بدون شک
not nearctic
بدون
goalless
بدون گل
doubtlessly
بدون شک
ex
بدون
ex-
بدون
undoubted
بدون شک
bottomless
بدون ته
undoubtedly
بدون شک
but
بدون
and no mistake
بدون شک
to a certainty
بدون شک
acheilous
بدون لب
sans
بدون
obtrusively
بدون حق
unstressed
بدون مد
wanting
بدون
acheilos
بدون لب
unalloyed
بدون الیاژ
inapproachable
بدون دسترسی
incognizant
بدون شناسایی
incommunicable
بدون رابطه
inoffensive
بدون زنندگی
adrift
بدون هدف
indistinctively
بدون فرق
unselfish
بدون خودخواهی
bloodlessly
بدون خونریزی
anechoic
بدون انعکاس
guilelessly
بدون تزویر
hands down
بدون احتیاط
unattended
بدون متصدی
blankly
بدون مقصودیامعنی
holdless
بدون گیره
vainly
بدون نتیجه
by rote
بدون فکر
immethodical
بدون اسلوب
unequivocally
بدون ابهام
unequivocal
بدون ابهام
indolently
بدون درد
awless
بدون بیم
intolerantly
بدون بردباری
inviscid
بدون لزوجت
avirulent
بدون شدت
irreflexive
بدون واکنش
irrespective of
بدون ملاحظه
acranial
بدون کاسهء سر
constantly
بدون تغییر
air dry
بدون رطوبت
unceasing
بدون وقفه
ametabolic
بدون دگردیسی
ametabolous
بدون دگردیسی
asymptomatic
بدون علامت
acold
بدون احساسات
inelastic
بدون کشش
ingenuously
بدون تزویر
faultless
بدون خطا
acarpous
بدون میوه
bareheaded
بدون کلاه
consistently
بدون تناقض
inofficial
بدون اجازه
achlamydeous
بدون پوشش
inoperculate
بدون دریچه
achromatic
بدون ترخیم
achromic
بدون ترخیم
acid free
بدون اسید
endless
بدون پایان
dimensionless
بدون بعد
inaction
بدون فعالیت
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
immediately
بدون واسطه
sound
<adj.>
بدون مشکل
alcohol-free
<adj.>
بدون الکل
bachelors
بدون عیال
bachelor
بدون عیال
flawless
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
toothless
بدون دندانه
bloodless
بدون خونریزی
dealated
بدون بال
degas
بدون گازکردن
diamensionless
بدون بعد
diamensionless
بدون اندازه
disconnectedly
بدون ارتباط
discontinuously
بدون اتصال
indubitable
بدون تردید
insecure
بدون ایمنی
Nothing down.
بدون بیعانه.
notwithstanding
بدون توجه
deice
بدون یخ کردن
involuntarily
بدون اراده
faultless
<adj.>
بدون مشکل
cordless
بدون سیم
continuously
بدون توقف
free from slip
بدون لغزش
free of tax
بدون مالیات
in vain
<idiom>
بدون تفثیروموفقیت
free play
بدون محدودیت
free trader
بدون گمرک
wing it
<idiom>
بدون آمادگی
off hand
بدون آمادگی
under one's own steam
<idiom>
بدون کمک
to be sure
<idiom>
مطمئنا ،بدون شک
fruitlessly
بدون نتیجه
glabrous
بدون کرک
undue
بدون مداخله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com