Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
coffee house
قهوه خانه
coffee shop
قهوه خانه
coffeehouse
قهوه خانه
tea house
قهوه خانه
teahouse
قهوه خانه
Search result with all words
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
Other Matches
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
coffee berry
بن قهوه
coffee
قهوه
Brown
قهوه ای
coffees
قهوه
coffeebean
بن قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
coffee tree
درخت قهوه
coffeebean
دانه قهوه
coffee pots
قهوه جوش
coffee mills
قهوه خرد کن
coffee and milk
شیر قهوه
coffeebean
حبه قهوه
coffee roaster
قهوه بوده
coffee grounds
تفاله قهوه
mocha
قهوه مکا
coffee pots
قهوه ساز
tea tray
سینی قهوه
percolators
قهوه جوش
percolator
قهوه جوش
coffee berry
دانه قهوه
coffee pots
کتری قهوه
coffee pots
قوری قهوه
black coffee
قهوه بی شیر
coffeepot
قهوه ریز
coffeepot
قهوه جوش
black coffee
قهوه تلخ
coffee
درخت قهوه
coffees
درخت قهوه
iced coffee
قهوه سرد
white coffee
قهوه با شیر
black coffee
قهوه سیاه
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
durian
درخت قهوه سودانی
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
demitasse
فنجان قهوه خوری
suntan
قهوه مایل بسرخ
suntans
قهوه مایل بسرخ
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
umber
قهوه ای مایل به زرد
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
black coffee
قهوه بدون شیر
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
خانه خانه کردن
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
cellulated
خانه خانه
houseroom
جا در خانه
shacks
خانه
shack
خانه
alveolate
خانه خانه
furnace house
خانه
lares
خانه
honeycombs
خانه خانه
materfamilias
زن خانه
cellular
خانه خانه
door-to-door
خانه به خانه
tersellated
خانه خانه
roommate
هم خانه
door to door
خانه به خانه
quarterage
خانه
honeycomb
خانه خانه
pigeon-holes
خانه
pigeon-hole
خانه
pigeon hole
خانه
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
houseless
بی خانه
roommates
هم خانه
dwellings
خانه
within doors
در خانه
dwelling
خانه
i was under his roof
در خانه
checkered
خانه خانه
lar
خانه
housing
خانه ها
cells
خانه
room
خانه
rooms
خانه
domicile
خانه
house
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
sockets
خانه
socket
خانه
cloisonne
خانه خانه
houses
خانه
double-fronted
خانه دو در
housed
خانه
cell
خانه
home
خانه
lodged
خانه
pied-a-terre
خانه
pieds-a-terre
خانه
domiciles
خانه
homes
خانه
lodges
خانه
lodge
خانه
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
house to let
خانه اجارهای
house top
بام خانه
lake0dwelling
خانه دریاچهای
house work
خانه داری
landlouper
خانه بدوش
household art
فن اداره خانه
house to get
خانه اجارهای
house agent
دلال خانه
homebred
خانه پرورده
landloper
خانه بدوش
homemaker
خانه دار
house of ill repute
جنده خانه
keep in
در خانه ماندن
keep house
در خانه ماندن
cabana
خانه کوچک
insectary
حشره خانه
insectarium
حشره خانه
i wrote home
برای خانه
husbandman
سرپرست خانه
hub or hub by
خانه دار
housewifery
خانه دار
housewifely
خانه دار
kibitka
خانه تاتار
home born
خانه زاد
domicil
مقر خانه
domatophobia
خانه هراسی
disorderly house
فاحشه خانه
dishouse
بی خانه کردن
delivery to the home
تحویل در خانه
dacha
خانه ییلاقی
custom house
گمرک خانه
convalescent home
نقاهت خانه
coffee room
خوارک خانه
coach house
درشکه خانه
coach house
کالسکه خانه
domiciliary
مربوط به خانه
domiciliate
خانه مسکن
gynaeceum
خانه اندرونی
grummet
شاگرد خانه
goodwife
کدبانوی خانه
gaming house
قمار خانه
gambling house
قمار خانه
fuse block
خانه فیوز
freemasons hall
فراموش خانه
earth house
خانه زیرزمینی
dwelling house
خانه مسکونی
dwelling construction
خانه سازی
disorderly house
خانه بدنام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com