Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
Other Matches
pot(heen
ویسکی قاچاقی ایرلندی
hibernicism
ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
snakebite
ویسکی
whisky
ویسکی
whiskies
ویسکی
red eye
ویسکی ارزان
whiskies
ویسکی خوردن
poteen
ویسکی قاچاق
whiskies
مثل ویسکی
whisky
مثل ویسکی
bourbon
ویسکی بوربن
bourbons
ویسکی بوربن
scotching
ویسکی اسکاتلندی
scotches
ویسکی اسکاتلندی
scotched
ویسکی اسکاتلندی
scotch
ویسکی اسکاتلندی
whisky
ویسکی خوردن
pot still
دستگاه تقطیر ویسکی
The whisky burned in my throat .
ویسکی گلویم راسوزاند
irish man
ایرلندی
paddy
ایرلندی
Irishwomen
زن ایرلندی
Irishwoman
زن ایرلندی
irish woman
زن ایرلندی
paddies
ایرلندی
irish bridge
پل ایرلندی
Irish
ایرلندی
irish gaelic
ایرلندی
cutty sark
نام تجاری نوعی ویسکی
Irishman
مرد ایرلندی
Irishmen
مرد ایرلندی
milesian
مرد ایرلندی
shamrock
شبدر ایرلندی
shamrocks
شبدر ایرلندی
hibernian
ایرلندی زبان
whiskey sour
کوکتیل مرکب از ویسکی و شکرو اب لیمو
mountain dew
ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
bogtrotter
باطلاق کردیعنی ایرلندی
eric
خون بهای ایرلندی
hurler
بازیگر هاکی ایرلندی
irishize
ایرلندی ماب کردن
Cashel
[استحکامات دفاعی ایرلندی]
kil
حجره راهب ایرلندی
irish terrier
سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
rapparee
سرباز اجیر و سیار ایرلندی
ceilidh
مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
irishism
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
kern
پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
cottier
روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
highball
یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
clochan
[ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
coffees
قهوه
coffee
قهوه
coffeebean
بن قهوه
coffee berry
بن قهوه
Brown
قهوه ای
coffee berry
دانه قهوه
coffee pots
قهوه ساز
coffee pots
قوری قهوه
black coffee
قهوه بی شیر
iced coffee
قهوه سرد
black coffee
قهوه تلخ
coffees
درخت قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
white coffee
قهوه با شیر
black coffee
قهوه سیاه
coffee
درخت قهوه
coffee grounds
تفاله قهوه
coffee house
قهوه خانه
percolators
قهوه جوش
tea house
قهوه خانه
mocha
قهوه مکا
tea tray
سینی قهوه
teahouse
قهوه خانه
coffee mills
قهوه خرد کن
coffee pots
قهوه جوش
coffee pots
کتری قهوه
coffeepot
قهوه ریز
coffeepot
قهوه جوش
coffeehouse
قهوه خانه
coffeebean
دانه قهوه
coffee tree
درخت قهوه
coffee shop
قهوه خانه
coffee roaster
قهوه بوده
coffeebean
حبه قهوه
percolator
قهوه جوش
coffee and milk
شیر قهوه
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
suntans
قهوه مایل بسرخ
umber
قهوه ای مایل به زرد
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
suntan
قهوه مایل بسرخ
durian
درخت قهوه سودانی
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
demitasse
فنجان قهوه خوری
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
black coffee
قهوه بدون شیر
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
luscious
شیرین
nectarean
شیرین
fresh water
اب شیرین
nectared
شیرین
soft water
اب شیرین
mellifluous
شیرین
saccharine
شیرین
dolce
شیرین
nectareous
شیرین
tuneful
شیرین
sugared
شیرین
sweeter
شیرین
freshest
شیرین
honeyed
شیرین
amiable
شیرین
sweetest
شیرین
sweet
شیرین
fresh-
شیرین
fresh
شیرین
dulcet
شیرین
affeluo'so a
شیرین
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
sodium bicarbonate
جوش شیرین
limnology
اب شیرین شناسی
melodiously
بطور شیرین
f. fishes
ماهیهای اب شیرین
sweet pepper
فلفل شیرین
pimiento
فلفل شیرین
solar still
اب شیرین کن افتابی
sorgho
ذرت شیرین
sweetmeat
غذای شیرین
to soften water
شیرین کردن آب
sweeteners
شیرین کننده
tragicomedy
تلخ و شیرین
tour de force
شیرین کاری
tragicomedies
تلخ و شیرین
sweetener
شیرین کننده
sweetish
شیرین نوشین
sweet voiced
شیرین صدا
sorgo
ذرت شیرین
sugarberry
تمشک شیرین
sweet lemon
لیموی شیرین
sweet oil
روغن شیرین
sweet root
شیرین بیان
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
sweet spoken
شیرین زبان
shirin
خودکشی شیرین
soft
سبک شیرین
edulcorate
شیرین کردن
sugary
شیرین زبان
sweet peas
نخود شیرین
evaporator
دستگاه اب شیرین کن
sweeten
شیرین کردن
figuration
شیرین کاری
freshet
جوی اب شیرین
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
sweet pea
نخود شیرین
sodas
جوش شیرین
freshwater
وابسته به اب شیرین
dulcify
شیرین کردن
crawfish
خرچنگ اب شیرین
softer
سبک شیرین
softest
سبک شیرین
sweet corn
ذرت شیرین
candied
شیرین شده
sugary
شیرین ملیح
baking soda
جوش شیرین
bicarbonate
جوش شیرین
bittersweet
شیرین وتلخ
chino
لیمو شیرین
chino
پرتقال شیرین
liquorice
شیرین بیان
sweetens
شیرین کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com