Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
commutation rules |
قواعد جابجایی |
|
|
Other Matches |
|
rightsizing |
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc |
tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
hund rules |
قواعد هوند |
precendence rules |
قواعد تقدم |
regvlarity |
مطابقه با قواعد |
physically |
با قواعد طبیعی |
selection rules |
قواعد گزینش |
rules |
قواعد بازی |
fleming's rules |
قواعد فلمینگ |
rules for forming plurals |
قواعد جمع بندی |
rules of football |
قوانین یا قواعد فوتبال |
inference rule |
قواعد استنتاج [منطق] |
phonetically |
از روی قواعد صدا |
dialectically |
مطابق قواعد منطق |
geometrize |
با قواعد هندسی درست کردن |
rule of inference, |
قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی] |
geometrize |
از روی قواعد هندسی کارکردن |
format |
قواعد دستورات زمان اسمبلی |
format |
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها |
formats |
قواعد دستورات زمان اسمبلی |
transformation rule |
قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی] |
formats |
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها |
illegal |
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد |
syntactic |
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی |
disassemble |
ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی |
grammatical |
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور |
syntactical |
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی |
lawmerchant |
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی |
pedantry or pedantism |
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری |
Pay attention to the house rules [hazard statements] . |
توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] . |
extends |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
extending |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
extend |
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان |
double standard |
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن |
IMA |
سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان |
grammatical error |
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر |
propriety |
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت |
illegal |
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند |
inferences |
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده |
inference |
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده |
formatter |
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند |
infix notation |
روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y |
biotechnology |
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است |
protocols |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
protocol |
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند |
displacement ton |
تن جابجایی |
displacement |
جابجایی |
dislocation |
جابجایی |
head posisioning |
جابجایی هد |
handling |
جابجایی |
convection |
جابجایی |
deplacement |
جابجایی |
relocation |
جابجایی |
displeacement of water |
جابجایی اب |
commutation |
جابجایی |
cost of removal |
هزینه جابجایی |
dislocation defect |
نقص جابجایی |
displacement current |
جریان جابجایی |
allach |
جابجایی بساوشی |
handling of goods |
جابجایی امتعه |
field displacement |
جابجایی میدان |
doppler frequency |
جابجایی دوپلر |
doppler shift |
جابجایی دوپلر |
dynamic relocation |
جابجایی پویا |
handling of goods |
جابجایی کالا |
alkyl shift |
جابجایی الکیلی |
allesthesia |
جابجایی بساوشی |
chemical shift |
جابجایی شیمیایی |
commutation relation |
رابطه جابجایی |
block move |
جابجایی بلوک |
commutative |
جابجایی پذیر |
bimolecular displacement |
جابجایی دو مولکولی |
commutative law |
قانون جابجایی |
commutativity |
جابجایی پذیری |
associative shift |
جابجایی تداعی |
angular displacement |
جابجایی زاویهای |
eluviation |
جابجایی خاک |
hydride shift |
جابجایی هیدریدی |
shifted |
جابجایی مرکزقوس |
shifts |
جابجایی شعاعی |
relocation factor |
ضریب جابجایی |
materials handling |
جابجایی مواد |
shifted |
جابجایی شعاعی |
shifts |
جابجایی مرکزقوس |
stokes shift |
جابجایی استوک |
shift |
جابجایی مرکزقوس |
shift |
جابجایی شعاعی |
shear displacements |
جابجایی برشی |
shift reagent |
واکنشگر جابجایی |
relocation register |
ثبات جابجایی |
image shift |
جابجایی تصویر |
static relocation |
جابجایی ایستا |
program relocation |
جابجایی برنامه |
military testament |
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست |
red shift |
جابجایی به سوی قرمز |
matrixes |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
free movement of capital |
ازادی جابجایی سرمایه |
translation |
جابجایی [ریاضی] [فیزیک] |
matrix |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
allocheiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
stock handling cost |
هزینه جابجایی موجودی |
drunkennes |
خطای جابجایی یا لغزش |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
advection |
جابجایی افقی هوا |
commutative rule |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
itineration |
ازیک جابجایی دیگر |
commutative property |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
rotation |
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه . |
modular constraint |
محدودیت در جابجایی تصاویر |
image displacement |
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون |
allochiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
handling charges |
هزینههای جابجایی کالا |
cargo handling at port |
جابجایی کالا در بندر |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
blue shift |
جابجایی به سوی ابی |
ammunition handler |
متصدی جابجایی مهمات |
sand cone method |
طریقه جابجایی ماسه |
commutative law |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
output per unit of displacement |
توان در واحد جابجایی |
hubble effect |
جابجایی به سوی قرمز |
information |
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی |
phrenologically |
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم |
restatement of the law |
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین |
Abelian group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
commutative group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
removable |
آنچه قابل جابجایی است |
cartridges |
دیسک سخت قابل جابجایی |
global |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
shifts |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
shifted |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
globally |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
cartridge |
دیسک سخت قابل جابجایی |
chemical shift equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر |
chemical shift non equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر |
shift |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
righting |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
right |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
displacement |
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان |
righted |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
shift |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifted |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifts |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
shifts |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shift |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
shifted |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
centure of pressure travel |
جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر |
data leakage |
جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری |
shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
work |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
worked |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
machine address |
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد |
distribute |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
shifts |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
rotate |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotates |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
rotated |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
shift |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
distributing |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
shifted |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
distributes |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
technocracy |
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند |
technocracies |
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند |
advection |
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما |
relocation |
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه |
relocation |
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه |
store |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
explicit address |
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس |
storing |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
logic seeking |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
ranges |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
ranged |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
range |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
bubble turn and slip |
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد |
contiguous zone |
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد |
eds |
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند |
inversion |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
inversions |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
part |
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است |
shell sort |
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند |
magnetic skin effect |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
rotation |
جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد |
permanent |
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت |
thrashing |
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود |
gun displacement |
جابجایی توپها گسترش توپها |
shift instruction |
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
parallax |
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |