Dictiornary-Farsi | قوه جاذبه مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
centripetal force	قوه جاذبه مرکز


Search result with all words

centriole	ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
Other Matches

free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
earth's attraction	جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
attraction	جاذبه
valence	جاذبه
gravity	جاذبه
gravitation	جاذبه
appeal	جاذبه
law of gravity	جاذبه
appealed	جاذبه
appeals	جاذبه
attractions	جاذبه
electromagnetic attraction	جاذبه الکترومغناطیسی
electron capture	جاذبه الکترونی
attration	جاذبه کشندگی
electrostatic attraction	جاذبه الکترواستاتیکی
electric attraction	جاذبه الکتریکی
attractive force	نیروی جاذبه
attractive field	میدان جاذبه
gravitation	قوه جاذبه
absorpthiveness	قوه جاذبه
gravitation	جاذبه گرانشی
counter attraction	جاذبه متقابله
coulomb attraction	جاذبه کولنی
attraction force	نیروی جاذبه
attraction of current	جاذبه میدان
gravitation	کشش جاذبه
sex appeal	جاذبه جنسی
capillary attraction	جاذبه شعریه
adhesion	جاذبه سطحی
gravitational waves	امواج جاذبه
gravitational force	نیروی جاذبه
gravitational constant	ثابت جاذبه
gravitational attraction	جاذبه گرانشی
magnetic attraction	جاذبه مغناطیسی
sexiness	جاذبه جنسی
gravitation	جاذبه ثقلی
cohesion	جاذبه مولکولی
ablatitious	کاهنده قوه جاذبه
scenic attractions	جاذبه های دیدنی
intermolecular attraction	جاذبه بین مولکولی
intensity of gravity	گرانی یا جاذبه زیاد
intensity of gravity	شدت با زیادی جاذبه
law of electrostatic attraction	قانون جاذبه الکترواستاتیکی
law of universal gravitation	قانون جاذبه عمومی
geomagnetic	وابسته به جاذبه زمین
interionic attraction	جاذبه بین یونی
magnetic dip	میدان جاذبه مغناطیسی
magnetic dip	قوه جاذبه مغناطیسی
intermolecular attractive force	نیروی جاذبه بین مولکولی
gravity	جاذبه زمین درجه کشش
gravity	جاذبه زمین کشش انحراف
cohesion	التصاق یا قوه جاذبه ذرات
gravitate	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
affinity	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitating	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinities	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitates	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
cohesion	نیروی جاذبه بین ذرات همگن
gravitated	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
geotropism	رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
neap tide	دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
electrostatics	بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
geotaxis	گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
middles	مرکز
acentric	بی مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
omphalos	مرکز
center	مرکز
center line	خط مرکز
heart	مرکز
isocentre	هم مرکز
intermediate exchange	مرکز
middle	مرکز
meddle	مرکز
stations	مرکز
centers	مرکز
concentric	هم مرکز
station	مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
hearts	مرکز
centered	مرکز
stationed	مرکز
centre forward	مرکز
center of resistance	مرکز مقاومت
intermediate office	مرکز میانی
factories	مرکز تولید
center of symmerty	مرکز تقارن
center of mass	مرکز جرم
center of pressure	مرکز فشار
symmerty center	مرکز تقارن
central office	مرکز تلفن
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
factory	مرکز تولید
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
centrifuges	مرکز گریز
bull	مرکز هدف
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
main exchange	مرکز اصلی
battery center	مرکز اتشبار
main office	مرکز اصلی
police station	مرکز پلیس
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
inversion center	مرکز وارونگی
center gage	مرکز سنج
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center mark	مرکز سوراخ
kuk kiwo	مرکز تکواندو
outlying	دور از مرکز
center drill	مته مرکز
local center	مرکز محلی
police stations	مرکز پلیس
diffracting center	مرکز پراشنده
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
epicenter	مرکز زلزله
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	سیم هم مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
focussing	قطب مرکز
contrifuge	گریز از مرکز
documentation center	مرکز اسناد
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
pandemonium	مرکز دوزخ
focus	قطب مرکز
education center	مرکز اموزش
cost center	مرکز هزینه زا
focused	قطب مرکز
focuses	قطب مرکز
focussed	قطب مرکز
feeding center	مرکز تغذیه
chiral center	مرکز کایرال
fluid centre	مرکز سیال
head quarters	مرکز فرماندهی
height of centers	ارتفاع مرکز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
focusses	قطب مرکز
induction station	مرکز پذیرش
central tendency	تمایل به مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
exchange	مرکز مبادله
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
exchanged	مرکز مبادله
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
exchanges	مرکز مبادله
exchanging	مرکز مبادله
centralism	مرکز گرایی
information center	مرکز اطلاعات
radio centeral	مرکز بی سیم
training center	مرکز اموزش
wheel center	مرکز چرخ
bulls	مرکز هدف
urban centre of a community	مرکز شهرک
toll exchange	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
sensorium	مرکز احساس
centre of gravity	مرکز ثقل