Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
Other Matches
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
cost of goods purchased
قیمت تمام شده کالای خریداری شده
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
consignment
کالای امانت فروش
consignments
کالای امانت فروش
finished product
کالای اماده فروش
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
tie in sales
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
sale price
قیمت فروش
selling price
قیمت فروش
total revenue
قیمت کل فروش یک کالا
fixed selling price
قیمت ثابت فروش
sopt price
قیمت فروش نقدی
resale price
قیمت فروش مجدد
spot price
قیمت برای فروش فوری
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
cost prices
قیمت تمام شده
cost price
قیمت تمام شده
spot price
قیمت تمام شده
cost of goods manufactured
قیمت تمام شده تولید
prime cost
قیمت تمام شده محصول
cost ledger
دفتر قیمت تمام شده
cost reduction
تقلیل قیمت تمام شده
basing point pricing
قیمت تمام شده کالا
buyer's over
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
factor cost
قیمت تمام شده عامل تولید
at the full landed cost price
قیمت تمام شده کالا در مقصد
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
flea markets
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flattest
تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
flat
تنظیم نرخ قیمت که تمام استفادههای از یک مکان را می پوشاند
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
cost plus contract
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
cartels
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
current maturity
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
cost records
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
loss leader
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری صنعتی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
cost accounting
حسابداری قیمت تمام شده حسابداری هزینه حسابداری صنعتی
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
furriers
خز فروش پوست فروش
furrier
خز فروش پوست فروش
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
inchmeal
رفته رفته
short tempered
از جا در رفته
by inches
رفته رفته
departed
رفته
dislocated
در رفته
frenetical
از جا در رفته
gradually
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
in process of time
رفته رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
thrawart
در رفته
by degrees
<adv.>
رفته رفته
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
pallid
رنگ رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
truncated soil
خاک رو رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
day a day
روی هم رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
windswept
بر باد رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
away
غایب رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
exhausted
تحلیل رفته
pulled
تحلیل رفته
sunken
فرو رفته
all in all
روی هم رفته
all told
روی هم رفته
first and last
روی هم رفته
defunct
ازبین رفته
by and large
<idiom>
روی هم رفته
averaged
روی هم رفته
red-hot
ازجادر رفته
overalls
رویهم رفته
overall
رویهم رفته
averagly
روی هم رفته
off shade
رنگ رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
unbridle
مهاردر رفته
altogether
روی هم رفته
emaciated
گوشت رفته
deep-set
فرو رفته
chafed
پوست رفته
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
in the lump
روی هم رفته
on a par
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
averaging
روی هم رفته
averages
روی هم رفته
average
روی هم رفته
frantic
ازکوره در رفته
consumptives
تحلیل رفته
neatest
شسته و رفته
in the a
روی هم رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
neater
شسته و رفته
madding
از کوره در رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
neat
شسته و رفته
frenzied
ازجا در رفته
extinct
ازبین رفته
overseen
غلط رفته
jitters
از کوره در رفته
consumptive
تحلیل رفته
averaged
روی هم رفته
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
income forgone
درامداز دست رفته
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
washed up
بکلی تحلیل رفته
pale
رنگ رفته بی نور
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
paler
رنگ رفته بی نور
advanced pawn
پیاده پیش رفته
palest
رنگ رفته بی نور
neat
شسته و رفته مرتب
revendication
استردادزمین ازدست رفته
neater
شسته و رفته مرتب
neatest
شسته و رفته مرتب
lost
از دست رفته ضایع
lost chain
زنجیره از دست رفته
tacky
رنگ ورو رفته
lorn
از دست رفته بربادرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com