Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
sopt price
قیمت فروش نقدی
Other Matches
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
cash on delivery
فروش نقدی
cash sale
فروش نقدی
cash price
قیمت نقدی
spot price
قیمت نقدی
spot rate
نرخ فروش نقدی
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
sale price
قیمت فروش
selling price
قیمت فروش
total revenue
قیمت کل فروش یک کالا
resale price
قیمت فروش مجدد
fixed selling price
قیمت ثابت فروش
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
spot price
قیمت برای فروش فوری
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
dumping
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
cartel
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
current maturity
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
pecuniary
نقدی
prompts
نقدی
prompted
نقدی
prompt
نقدی
pocket
نقدی
cash
نقدی
cashed
نقدی
cashes
نقدی
cashing
نقدی
pockets
نقدی
pecuniary punishment
جزای نقدی
share in cash
سهم نقدی
fined
جزای نقدی
fine
جزای نقدی
spot market
بازار نقدی
spot cash
پرداخت نقدی
finest
جزای نقدی
pecuniary pumishment
مجازات نقدی
spot transaction
معامله نقدی
money
جایزه نقدی
non monetary
غیر نقدی
noncash
غیر نقدی
pecuniary punishment
مجازات نقدی
quick asset
دارائی نقدی
net cash
نقدی خالص
cash price
بهای نقدی
cash dividened
سود نقدی
purse
جایزه نقدی
cashbook
دفتر نقدی
cash books
دفتر نقدی
cash book
دفتر نقدی
realisation
[British E]
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
cash discount
تخفیف نقدی
illiquid
غیر نقدی
cash nexus
رابطه نقدی
pursed
جایزه نقدی
cash rent
اجاره نقدی
commuted ration
جیره نقدی
pursing
جایزه نقدی
purses
جایزه نقدی
cash account
حساب نقدی
cash security
وثیقه نقدی
capital in cash
سرمایه نقدی
liquid capital
سرمایه نقدی
liquidation
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
budget item
اقلام نقدی
liquidated damages
خسارت نقدی
cash assets
داراییهای نقدی
liquid assets
دارائیهای نقدی
cash-wage
دستمزد نقدی
cash capital
سرمایه نقدی
cash budget
بودجه نقدی
cash balance
تراز نقدی
realization
[American E]
[of something]
نقدی
[اقتصاد]
cash balance
مانده نقدی
lump sum payment
پرداخت نقدی
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
spot market
بازار معاملات نقدی
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
stock funds
اعتبار نقدی اماد
cash collection voucher
سند پرداخت نقدی
cash crops
محصولات نقدی مانند
c/o
مخفف حوالهی نقدی
noncash expenditures
مخارج غیر نقدی
non cash share
سهم غیر نقدی
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
monetization
پرداخت نقدی بدهی
cash security
وجه الضمان نقدی
non cash shares
سهام غیر نقدی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
contribution not in cash
سهم الشرکه غیر نقدی
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
spot price
بهای جنس در معامله نقدی
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
peizefight
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
cod
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
owelty
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
fringe benefits
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
offtake
فروش
sell
فروش
selling
فروش
sells
فروش
iceman
یخ فروش
turnover
فروش
marketing
فروش
vendition
فروش
sale
فروش
turnover
کل فروش
sales
فروش
retailer
تک فروش
taverner
می فروش
nominal
کم قیمت
set (one) back
<idiom>
قیمت
cost
قیمت
valueless
بی قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
قیمت
quotation
قیمت
price
قیمت
treasure
ذی قیمت
value
قیمت
equivalent
هم قیمت
At the price of. At the cost of .
به قیمت
values
قیمت
PR
قیمت
cif
قیمت
valuing
قیمت
price limit
حد قیمت
price line
خط قیمت
equivalents
هم قیمت
invalued
بی قیمت
high priced
پر قیمت
bourse
قیمت
quotations
قیمت
above rubies
بی قیمت
priceless
بی قیمت
all in price
قیمت کل
prices
قیمت
wage price guideline
قیمت
wage price spiral
قیمت
worth
قیمت
excise taxes
مالیات بر فروش
d. in second hand goods
دست فروش
dead market
بازار کم فروش
credit sale
فروش قسطی
coster
سبزی فروش
fish fag
زن ماهی فروش
fellmonger
پوستین فروش
fellmonger
پوست فروش
costermonger
میوه فروش
credit sale
فروش غیرنقدی
credit sale
فروش نسیه
cutler
کارد فروش
direct selling
فروش مستقیم
drover
گله فروش
milk man
شیر فروش
crier
دست فروش
credit system
فروش اعتباری
bowyer
کمان فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com