Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
Other Matches
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
slutsky theorem
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
is on the wane
درحال کاهش یا نقصان است
mark up
افزایش قیمت
mark down
کاهش قیمت
price reduction
کاهش قیمت
break in share prices
کاهش قیمت سهام
cost indexes
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
mark up price inflation
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
Intel
محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
pounce
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
real balance effect
اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
in plant
درحال رویش درحال رشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
decreases
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
feverous
درحال تب
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
high water
دریا درحال مد
perdu
درحال کمین
reelingly
درحال تلوتلو
struck
درحال اعتصاب
dormant
درحال کمون
sejant
درحال جلوس
on the boil
درحال جوشیدن
on stream
درحال فعالیت
amok
درحال جنون
functioning
درحال کار
aglow
درحال اشتعال
ongoing
درحال پیشرفت
perdue
درحال کمین
suspense
درحال تعلیق
blushingly
درحال شرمندگی
latent
درحال کمون
perlexedly
درحال اشفتگی
on one's knees
درحال خضوع
amort
درحال مرگ
kissing kind
درحال اشتی
stations
جا درحال سکون
dying
درحال نزع
to be on the grin
درحال پوزخندبودن
shiveringly
درحال لرز
in child birth
درحال زایمان
in a wrought up state
درحال عصبانی
stationed
جا درحال سکون
at the present moment
درحال حاضر
For the time being. At peresent. presently.
درحال حاضر
suspensive
درحال توقف
suspensive
درحال تعلیق
nascent
درحال تولد
moribund
درحال نزع
station
جا درحال سکون
hanging
اویزان درحال تعلیق
tranquil
بی جنبش درحال سکون
about to do something
<idiom>
درحال انجام کاری
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
declining industry
صنعت درحال تنزل
saleint
درحال جست وخیز
swing up
درحال تاب خوردن
sejant
درحال چمباتمه زدن
saleintiant
درحال جست وخیز
the belligernt powers
دولتهای درحال جنگ
pouncing
درحال حمله با پنجه
hang up
درحال معلق ماندن
pounce
درحال حمله با پنجه
hover
درحال توقف پر زدن
hovered
درحال توقف پر زدن
hovers
درحال توقف پر زدن
jump kick
شوت درحال پرش
sacking
درحال یورش وچپاول
in one's cups
درحال میگساری و مستی
hang-up
درحال معلق ماندن
hang-ups
درحال معلق ماندن
rising
درحال ترقی یا صعود
overtaking vessel
ناو درحال سبقت
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
enrapture
درحال جذبه انداختن
enravish
درحال جذبه انداختن
ramblingly
درحال گردش یاولگردی
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
pounces
درحال حمله با پنجه
flagrante delicto
درحال ارتکاب جرم
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
pounced
درحال حمله با پنجه
flutteringly
درحال اشفتگی مضطربانه
goods intake
کالاهای درحال تحویل
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
gaggle
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggles
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
to dye in the wool
درحال خامی رنگ کردن
to dye in grain
درحال خامی رنگ کردن
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
flier
درحال پرواز گردونه تیزرو
to grind out an oath
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
sniffled
درحال عطسه صحبت کردن
sniffles
درحال عطسه صحبت کردن
sniffling
درحال عطسه صحبت کردن
sniffle
درحال عطسه صحبت کردن
rehabilitant
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
fliers
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers
درحال پرواز گردونه تیزرو
sliding tackle
تکل درحال لیز خوردن
present arms
سلام درحال پیش فنگ
streamer
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
streamers
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
to souse a burning house
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
pit a pat
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
underway replenishment
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
hibernation
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
spots
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
spot
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
the dying father said
پدر که درحال مردن بود گفت
in suspense
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
transients
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
die
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transient
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
neutrino
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
orbiting
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
controllable twist
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
unpopulated
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transient
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
are
هستند
they are all of one mind
هستند
ScriptX
هستند
plants indigenous to that soil
هستند
they are at loggerheads
هر دو سنگ یک من هستند
who are they?
انها کی هستند
they are well matched
هم کفو هستند
there are numbers who
بسیاری هستند که
stranger
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
analog
ی از حالت آنالوگ هستند
The roads are obstructed.
جاده ها مسدود هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com