Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 142 (7 milliseconds)
English	Persian
wizen	لاغر پژمرده یا پلاسیده
Other Matches
wilts	پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilting	پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilted	پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
wilt	پلاسیده و پژمرده شدن خم شدن
dried up	پلاسیده
dried-up	پلاسیده
withered	پلاسیده
wizened	خشک و پلاسیده
wither	پلاسیده شدن
sear	پژمرده
languorous	پژمرده
droopy	پژمرده
droopiest	پژمرده
droopier	پژمرده
seared	پژمرده
sears	پژمرده
the flower withered	گل پژمرده شد
sere	پژمرده
withering	افسرده پژمرده
drooping	پژمرده شدن
droop	پژمرده شدن
droops	پژمرده شدن
languishingly	پژمرده وار
drooped	پژمرده شدن
withered	پژمرده خشکیده
to die out away off	پژمرده شدن
to lose plant	پژمرده شدن
quails	پژمرده شدن
quail	پژمرده شدن
flags	پژمرده کردن
flag	پژمرده کردن
wither	پژمرده کردن یاشدن
sag	پژمرده شدن خم کردن
sagged	پژمرده شدن خم کردن
miff	رنجیدن پژمرده شدن
sags	پژمرده شدن خم کردن
marcescent	پژمرده شونده و نریزنده
miffy	زود پژمرده شدنی
fadelessly	چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
twigged	لاغر
twiggy	لاغر
slimsy	لاغر
underweight	لاغر
skin and bone	لاغر
skinny	لاغر
spare	لاغر
spared	لاغر
emaciated	لاغر
scrannel	لاغر
marcid	لاغر
lathy	لاغر
gracile	لاغر
pindling	لاغر
exiguous	لاغر
atrophic	لاغر
as thin as lath <idiom>	لاغر
meager	لاغر
leans	لاغر
leaned	لاغر
lean	لاغر
angular	لاغر
slims	لاغر
raw-boned	لاغر
thins	لاغر
poor	لاغر
meagre	لاغر
poorer	لاغر
poorest	لاغر
lank	لاغر
scraggier	لاغر
scraggiest	لاغر
scraggy	لاغر
raw boned	لاغر
thinnest	لاغر
gaunt	لاغر
slim	لاغر
thin	لاغر
slimmed	لاغر
thinned	لاغر
slimmest	لاغر
thinners	لاغر
slimming	لاغر
lenten	بی گوشت لاغر
macerate	لاغر کردن
thinnish	نسبتا لاغر
to lose weight	لاغر شدن
skin and bones <idiom>	خیلی لاغر
rangey	پادراز و لاغر
scrag	ادم لاغر
slenderize	لاغر کردن
toom	فاقد لاغر
tabescent	لاغر شونده
slim jim	لاغر میان
gauntly	بطور لاغر
fine drawn	لاغر شده در
slights	تراز لاغر
slighting	تراز لاغر
slightest	تراز لاغر
slighter	تراز لاغر
slighted	تراز لاغر
scrawnier	لاغر واستخوانی
slight	تراز لاغر
scrawniest	لاغر واستخوانی
lithe	لاغر اندام
scrawny	لاغر واستخوانی
emaciate	لاغر کردن
dry bones	ادم لاغر
lanternjaws	ارواره دراز و لاغر
slink	نوزاد زود رس لاغر
slinking	نوزاد زود رس لاغر
half faced	دارای صورت لاغر
weeding	دراز و لاغر پوشاک
lanternjaws	صورت لاغر و کشیده
weeded	دراز و لاغر پوشاک
rangy	ولگرد پا دراز و لاغر
slinks	نوزاد زود رس لاغر
Next to you I'm slim.	در مقایسه با تو من لاغر هستم.
beads	کوچک و لاغر ریزه
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
weed	دراز و لاغر پوشاک
bead	کوچک و لاغر ریزه
wear thin <idiom>	به مرور زمان لاغر شدن
slimpsy	زود شکن وبدساخت لاغر
lantern jawed	دارای ارواره دراز و لاغر
slim jim	شبیه ادم لاغر اندام
slenderize	لاغر اندام شدن باریک کردن
slab sided	دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
windlestraw	ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
scal away	ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
sear	داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
seared	داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
sears	داغ کردن پژمرده کردن یا شدن
languishes	افسرده شدن پژمرده شدن
languish	افسرده شدن پژمرده شدن
languished	افسرده شدن پژمرده شدن
languishing	افسرده شدن پژمرده شدن
thinned	رقیق کردن لاغر کردن
thins	رقیق کردن لاغر کردن
thinnest	رقیق کردن لاغر کردن
thinners	رقیق کردن لاغر کردن
thin	رقیق کردن لاغر کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com