English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
leather back لاک پشت بسیار بزرگ دریایی که پوست کاسه اش مانندچرم است
Other Matches
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
colossal بسیار بزرگ
excessive بسیار یا بزرگ
sea urchin خار پوست دریایی
sea urchins خار پوست دریایی
megalopolis شهر بسیار بزرگ
ultra- در معنای بسیار بزرگ
tortoise shell پوست ابرهای لاک پشت دریایی
super بسیار خوب بزرگ اندازه
very large data base پایگاه داده بسیار بزرگ
biblical proportions به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
fur king بازرگان بزرگ پوست
very large scale integration مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
orc جانور بزرگ دریایی
orca جانور بزرگ دریایی
rosefish ماهی بزرگ وخوراکی دریایی
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
great dane نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
leviathan جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
leviathans جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
There are wheels within wheels . کاسه ای زیر نیم کاسه است
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
endermic انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
dermatological مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
skinned پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning پوست کندن با پوست پوشاندن
skins پوست کندن با پوست پوشاندن
skin پوست کندن با پوست پوشاندن
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
peels پوست انداختن پوست
peel پوست انداختن پوست
tegumnentum پوست طبیعی پوست
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bowl کاسه
lump sum یک کاسه
messmate هم کاسه
lump sums یک کاسه
in a lump sum یک کاسه
calyx کاسه گل
calycle کاسه گل
cupule کاسه
skull کاسه سر
chalices کاسه
calix کاسه گل
bowls کاسه
drinking cup کاسه
socket کاسه
mazard کاسه
sockets کاسه
chalice کاسه
cranium کاسه سر
cotyla کاسه
craniums کاسه سر
pappus کاسه گل
skulls کاسه سر
crania کاسه سر
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
minion کاسه لیس
parasitism کاسه لیسی
kneecap کاسه زانو
sealings کاسه نمدها
fawner کاسه لیس
scutum کاسه زانو
toady کاسه لیس
yes-man کاسه لیس
brown-noser کاسه لیس
suck-up کاسه لیس
hard shell کاسه دار
lickspittle کاسه لیس
stooge کاسه لیس
cat's paw کاسه لیس
puppet کاسه لیس
arse-licker کاسه لیس
husk غلاف یا کاسه گل
ass-kisser [American E] کاسه لیس
kiss-ass [American E] کاسه لیس
patellae کاسه زانو
scal کاسه نمد
patella کاسه زانو
A bowl hotter than the soup it contains. <proverb> کاسه از آش گرمتر.
kneecaps کاسه زانو
doormat کاسه لیس
bootlicker کاسه لیس
kegler کاسه ساز
bowl کاسه رهنما
bowls کاسه رهنما
cranial nerve عصب کاسه سر
sockets کاسه بندگاه
stuffing box کاسه نمد
corolla جام گل کاسه گل
ball bearing کاسه ساچمه
eyehole کاسه چشم
seals کاسه نمد
seal کاسه نمد
dipper stick کاسه بیل
flower cup غلاف کاسه گل
porringer کاسه اش خوری
socket کاسه بندگاه
socket کاسه چشم
eye socket کاسه چشم
knee cap کاسه زانو
ball bearings کاسه ساچمه
knee pan کاسه زانو
glene کاسه چشم
eye sockets کاسه چشم
loricate کاسه دار
eager beaver کاسه گرم تر از اش
brainpan کاسه مغز
oil seal کاسه نمد
glene کاسه مفصل
husks غلاف یا کاسه گل
turtleback کاسه پشت
kneepan کاسه زانو
lickspittle کاسه لیس
cup seal بوبند کاسه
craniography شرح کاسه سر
housemaid's knee اماس کاسه زانو
hardshell کاسه دار سخت
sound bow کاسه زنگ اخبار
toadyism مداهنه کاسه لیسی
stifle bone کاسه زانوی اسب
They put the blane on him . he was the scapegoat. کاسه کوزه ها سر اوشکست
inferior calyx کاسه پایین افتاده
drinking vessel فرف ابخوری کاسه
labyrinth seal کاسه نمد لایبرنت
suborbital زیر کاسه چشمی
She had three bowls of soup. سه کاسه سوپ خورد
calipash کاسه لاک پشت
carapace کاسه سنگ پشت
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
patellar مانند کاسه زانو
sockets سرپیچ کاسه چشم
patellate مانند کاسه زانو
porringer کلاه کاسه مانند
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
incomplete flower گلی که یکی ازچهارقسمت ان کاسه
toady کاسه لیس مداهنه کردن
inferior calyx کاسه پایین تر از تخم دان
on good turn deserves another کاسه جایی رودکه بازاردقدح
sycophancy مفت خوری کاسه لیسی
calipee کاسه زیرین لاک پشت
inferior ovary تخم دان پایین تر از کاسه
infraorbital واقع در زیر کاسه چشم
there are wheels within wheels زیرکاسه نیم کاسه است
testudinate مانند کاسه سنگ پشت
testudineous مانند کاسه سنگ پشت
testudinarious مانند کاسه سنگ پشت
postorbital واقع در پشت کاسه چشم
To hold out ones begging bowl . To send ( pass ) round the hat . کاسه گدایی دست گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com