English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
Other Matches
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bills سند مالی لایحه یا طرح قانونی
first reading طرح نخستین لایحه قانونی درمجلس
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
amendments پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
amendment پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
consuetude est alterra lex عادت قدرت قانونی دارد
There's an exception to every rule. برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
essay لایحه
essays لایحه
bills لایحه
bill لایحه
financial bill لایحه مالی
cross bill لایحه دفاعیه
statement of defence لایحه دفاعیه
first reading of a bill شوراول لایحه
beside the point <idiom> مسائل حاشیهای
political matters مسائل سیاسی
matters of great moment مسائل مهم
battle problems مسائل جنگی
business matters مسائل کسبی
religious matters مسائل مذهبی
economic problems مسائل اقتصادی
operational problems مسائل عملیاتی
To pass a bI'll through parliament . لایحه یی را از مجلس گذراندن
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
the bill got throught the majlis لایحه از مجلس گذشت
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
adopting the opinion تقلید در مسائل شرعی
macroeconomic issues مسائل اقتصاد کلان
tax administration مسائل اجرایی مالیات
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
the bill was read for the first time شور اول لایحه تمام شد
army program memorandum لایحه برنامههای نیروی زمینی
sensationalism پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
conventions باره مسائل حزبی ناحیهای
Take things as you find them. <proverb> مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
indifferentism لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
convention باره مسائل حزبی ناحیهای
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
endogenous مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
separate opinion رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
glasnost سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
humanism دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
casuistry حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
irrigationist کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
redundancies در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
redundancy در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
odd and ends گوناگون
various گوناگون
variegated گوناگون
heterochromous گوناگون
varied گوناگون
protean گوناگون
sundries گوناگون
miscellaneous گوناگون
diverse گوناگون
multiple گوناگون
pied گوناگون
sundry گوناگون
variate گوناگون
multifarious گوناگون
varicolored گوناگون
mixtilineal گوناگون خط
legitimate عذر قانونی قانونی
legitimated عذر قانونی قانونی
legitimates عذر قانونی قانونی
legitimating عذر قانونی قانونی
pornography نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
mysticism توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
cogo یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
stresses یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stress یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stressing یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
concert of europe اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
diversified گوناگون ساختن
varia اشیا گوناگون
varia مطالب گوناگون
variegated colours رنگهای گوناگون
varietal گوناگون پر از تنوعات
diversifies گوناگون ساختن
diversify گوناگون ساختن
here and there <idiom> درمکانهای گوناگون
undervarious بعناوین گوناگون
miscellaneously بطور گوناگون
under various titles به عناوین گوناگون
wide-ranging متنوع - گوناگون
multiple چندلا گوناگون
oddments مواد گوناگون
versicolor برنگهای گوناگون
diversifying گوناگون ساختن
variant گوناگون مختلف
econometrics استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
heterochromous دارای رنگهای گوناگون
manifoldly بطور متعدد یا گوناگون
polyphagia خورنده غذاهای گوناگون
miscellanies مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellany مجموعهای از مطالب گوناگون
humoursomeness حالات ویژه گوناگون
variform گوناگون مختلف الشکل
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
sundry اقلام متفرقه گوناگون
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
riders ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
varied دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
job lot کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
symposium مقالات گوناگون درباره یک موضوع
catchall فرف یامخزن اشیاء گوناگون
job lots کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
polyvalent دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
symposia مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposiums مقالات گوناگون درباره یک موضوع
to compare apples and oranges <idiom> چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
moto scramble مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
redundancies تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
redundancy تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
Reforms are needed in various directions. تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
ideology روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
He gets paid wering different hats . به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
input output table بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
heteromorphic جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
hexapla کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
internal telecommunications unions یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
redundant information یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
boilerplate قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
maypole تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
rejoinder پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinders پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
hypercard نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
lawlessness بی قانونی
copyrights حق قانونی
illegality بی قانونی
lawless بی قانونی
regular قانونی
normative قانونی
wife's equity حق قانونی زن
regulars قانونی
copyright حق قانونی
de jur حق قانونی
de jure قانونی
canonical قانونی
dejure حق قانونی
of age <idiom> سن قانونی
medical jurisprudence طب قانونی
statutory law قانونی
standards قانونی
standard قانونی
lawful قانونی
official قانونی
legal medicine طب قانونی
licit قانونی
legal قانونی
formal قانونی
statutory قانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com