Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
stratopause
لایه اتمسفری در بالای استراتوسفر
Other Matches
stratosphere
لایه استراتوسفر جوی
suprapermafrost
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
stratosphere
استراتوسفر
clutter
پارازیت اتمسفری
cluttered
پارازیت اتمسفری
clutters
پارازیت اتمسفری
hydrometer
اب سنج اتمسفری
lightning discharge
تخلیه اتمسفری
atmospheric pressure
فشار اتمسفری
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlays
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
overhead clearance
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
media
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
vertical pressure gradient
تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
cumulo nimbus
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
die
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
popped
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
interlayer
لایه بین دو لایه
delamination
لایه لایه کردن
lamination
لایه لایه سازی
delaminate
لایه لایه شدن
delamination
لایه لایه شدگی
argillite
خاک رس لایه لایه
delamination
لایه لایه شدن
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
transom
پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
outreach
بالای سر
at the top of
در بالای
atop of
در بالای
atop of
بالای
overhead
بالای سر
overhead
در بالای سر
into the bargain
بالای ان
oer
بالای
above
بالای
above
بالای سر
upped
بالای
up
بالای
over
بالای
over
بالای سر
over-
بالای
over-
بالای سر
upping
بالای
plunging fire
اتش بالای سر
upstream
بالای رودخانه
rooftops
بالای بام
rooftop
بالای بام
oer
بالای سر روی سر
up the street
بالای خیابان
fanlights
پنجره بالای در
ridge piece
کش بالای شیروانی
ridge tree
کش بالای شیروانی
ridge pole
کش بالای شیروانی
roof tree
کش بالای شیروانی
on
بالای در باره
aloft
در بالای زمین
crown
بالای هرچیزی
crowns
بالای هرچیزی
overhead stroke
ضربه از بالای سر
fanlight
پنجره بالای در
overhead forehand
فورهند از بالای سر
uptown
بالای شهر
overhead cover
حفاظ بالای سر
overhead backhand
بک هند از بالای سر
above the earth
بالای زمین
over the horizon
بالای افق
over the horizon
از بالای افق
pressure above the atmosphere
فشار بالای جو
mean high water
اب بالای میانگین
fan light
پنجره بالای در
run over
<idiom>
حرکت از بالای
It passed over my head.
از بالای سرم رد شد
crow's nest
بالای بلندی
in
بالای روی
knap
بالای تپه
in-
بالای روی
mantel board
در بالای بخاری
referees
داور بالای والیبال
the sky is above us
آسمان بالای سر ماست
chimney-head
[بالای دودکش کوره ای]
pulpit
بالای منبر رفتن
overhead pass
پاس با دو دست از بالای سر
pulpits
بالای منبر رفتن
refereed
داور بالای والیبال
referee
داور بالای والیبال
superlunary
واقع بر بالای ماه
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
penthouses
اطاقک بالای بام
penthouse
اطاقک بالای بام
high rate of interest
نرخ بالای بهره
head water
بالای رودخانه بالارود
rain water head
طشتک بالای ناودان
intercepting ditch
ابرو بالای خاکبرداری
headlines
در بالای صفحه ریسمان
headline
در بالای صفحه ریسمان
overwrite
بالای محلی نوشتن
flews
قسمت اویخته لب بالای سگ
aloft
سطوح بالا در بالای
exoatmosphere
ترکش اتمی بالای جو
aboveground
در بالای سطح زمین
aerospace projection operations
بالای منطقه عملیات
bartizan
کنگره بالای برج
trucks
کلاهک بالای دکل
trucked
کلاهک بالای دکل
bed moulding
گچبری بالای کتیبه
tree house
خانه بالای درخت
refereeing
داور بالای والیبال
on station
پروازهواپیما بالای هدف
truck
کلاهک بالای دکل
trucking
کلاهک بالای دکل
yards
لایه
yard
لایه
padding
لایه
strata
لایه ها
three-ply
سه لایه
stuffless
بی لایه
leaf
لایه
lamellar
لایه لایه
three ply
سه لایه
courses
لایه
coursed
لایه
course
لایه
coated
لایه
coatings
لایه
coats
لایه
provine
لایه
shell
لایه
stratum
لایه
shelling
لایه
shells
لایه
lamellose
لایه لایه
coat
لایه
substrate
لایه
tier
لایه
tiers
لایه
layers
لایه
ribband
لایه
layer
لایه
beds
لایه
layer line
خط لایه
ribbands
لایه
ribands
لایه
bed
لایه
riband
لایه
crossbars
چوب افقی بالای مانع
epigastrium
فوق المعده بالای شکم
eyebrow
گچ بری هلالی بالای پنجره
black will take no other hue
بالای سیاهی رنگی نیست
eyebrows
گچ بری هلالی بالای پنجره
high frequency region of a spectrum
ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
high beam
نور بالای چراغ اتومبیل
crossbar
چوب افقی بالای مانع
on station
اماده باش بالای هدف
ascender
قسمت بالای حروف کوچک
parhelic circle
هاله روشن بالای افق
gatehouses
اطاق یازندان بالای دروازه
fleche
میل بالای مناره مارپیچ
tape
نوار پهن بالای تور
lunette
نعل اسب پنجره بالای در
taped
نوار پهن بالای تور
tapes
نوار پهن بالای تور
gatehouse
اطاق یازندان بالای دروازه
foretoppsail
بادبان بالای شراع صدر
bar
چوب افقی بالای مانع
cimborio
[برجک نورگیر بالای بام]
choir-loft
[بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
upper classes
وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper class
وابسته به طبقات بالای اجتماع
letterhead
عنوان چاپی بالای کاغذ
header
کلمات در بالای صفحه متن
headers
کلمات در بالای صفحه متن
upstaging
وابسته به عقب یا بالای صحنه
letterheads
عنوان چاپی بالای کاغذ
upstages
وابسته به عقب یا بالای صحنه
bars
چوب افقی بالای مانع
upstaged
وابسته به عقب یا بالای صحنه
head
دستشویی قایق بالای بادبان
top
ضربه به بالای توپ بیلیارد
to crset a hill
به بالای تپه ایی رسیدن
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
up stream
بالارود در قسمت بالای نهر
Hertfordshire spike
[میل بالای مناره مارپیچ]
roof garden
تفریح گاه بالای بام
space above property
فضای قسمت بالای ملک
dome light
چراغ بالای طاق خودرو
blockstone course
لایه سنگچین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com