English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
phosphor لایه نازک فسفر درون صحفه CRT
Other Matches
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
thin film لایه نازک
veneer لایه نازک چوب
thin layer chromatography کروماتوگرافی لایه نازک
deposition سطح با یک لایه نازک
depositions سطح با یک لایه نازک
lamina لایه نازک پهنک برگ
lamin لایه نازک پهنک برگ
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
electroluminescent صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
on screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on-screen که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
resets دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
reset دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
phosphor فسفر
noctiluca فسفر
phospher فسفر
phosphorus فسفر
low resolution graphics توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
removal of phosphorus برداشت فسفر
removal of phosphorus فسفر گیری
dephosphorize فسفر گرفتن
phosphor strip نوار فسفر
phosphor bronze فسفر برنز
dephosphorization فسفر گیری
bioluminescence فسفر افکنی
white phosphorous فسفر سفید
white phosphorous گلوله فسفر سفید
phosphoric شبیه فسفر شب تاب
high persistence phosphor فسفر با مانائی بالا
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
phosphorism مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
delaminate لایه لایه شدن
delamination لایه لایه شدن
argillite خاک رس لایه لایه
lamination لایه لایه سازی
delamination لایه لایه شدگی
interlayer لایه بین دو لایه
delamination لایه لایه کردن
phosphor نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
tendering نازک
papyraceous نازک
finest نازک
tenderest نازک
tenuous نازک
young ice یخ نازک
tendered نازک
tender نازک
fined نازک
fine نازک
slimming نازک
ethereal نازک
attenute نازک
fragile نازک
feather edged لب نازک
tinnily نازک
eggshells نازک
perone نازک نی
egg shell نازک
eggshell نازک
frail نازک
thins نازک
thinnest نازک
slim نازک
slimmed نازک
slimmest نازک
svelt نازک
slims نازک
thinned نازک
soft-hearted نازک دل
touchier دل نازک
thin نازک
gossamer نازک
touchy دل نازک
tenderhearted دل نازک
tender hearted دل نازک
thinners نازک
softhearted نازک دل
tender hearted نازک دل
tenderhearted <adj.> دل نازک
soft hearted نازک دل
frailest نازک
frailer نازک
touchiest دل نازک
spare نحیف نازک
scale board تخته نازک
spared نحیف نازک
slat تخته نازک
racking طناب نازک
picksome نازک نارنجی
shim بوش نازک
small stuff طناب نازک
squeamishness نازک طبعی
attenuate نازک کردن
attenuated نازک کردن
attenuating نازک کردن
attenuates نازک کردن
thinly به طور نازک
card board مقوای نازک
film پرده نازک
thin skinned نازک نارنجی
thin film غشای نازک
thin skinned پوست نازک
radicle فرعی نازک
soft مهربان نازک
delicate نازک بین
softer مهربان نازک
softest مهربان نازک
tenderhefted دل نازک دل رحیم
cords طناب نازک
cord طناب نازک
filmed پرده نازک
joinery نازک کاری
cardboard مقوای نازک
tanyphonia نازک صدایی
rice paper کاغذ نازک
mull ململ نازک
thinner نازک کننده
thready نازک چسبناک
tenderization نازک سازی
pellicle غشاء نازک
thinners نازک شدن
thinners نازک کردن
thinned نازک شدن
finespun نازک رشته
thinned نازک کردن
thin نازک شدن
fine spun نازک ریسته
fine draw نازک کردن
thinnest نازک شدن
thins نازک شدن
folia طبقات نازک
thins نازک کردن
lambkino بچه نازک
gold leaf زرورق نازک
folium طبقه نازک
finishing نازک کاری
thinnest نازک کردن
hairline rule خط بسیار نازک
slats تخته نازک
d. constitution وجود نازک
d. touch نازک کاری
verglas قشر نازک یخ
extenuate نازک کردن
patsy نازک نارنجی
feather edge لبه نازک
featheredge لبه نازک
thin نازک کردن
pellicle پوسته نازک
gold leaf ورقه طلای نازک
scruff پرده نازک غشاء
shear thinning نازک شدن برش
niminy piminy نازک نارنجی و ژستی
masterstrokes نازک کاری هنری
touchiest نازک نارنجی حساس
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
touchy نازک نارنجی حساس
attenuating ضعیف شدن نازک
magnetic thin film فیلم نازک مغناطیسی
marline طناب علفی نازک
touchier نازک نارنجی حساس
stave شیارهای نازک چوب
feathured-edged لبه نازک شده
metal foil ورق نازک فلزی
masterstroke نازک کاری هنری
magnetic thin film غشاء نازک مغناطیسی
gauzy نازک وسوراخ سوراخ
oxide skin قشر نازک اکسید
fleshings جامه نازک تن نما
wire هادی فلزی نازک
flat colour رنگ نازک مستوی
thin skinned دارای پوست نازک
seams رگه نازک معدن
seam رگه نازک معدن
wires هادی فلزی نازک
laminar دارای ورقههای نازک
foreign letter paper کاغذ چاپاری نازک
field point سر تیر بسیار نازک
thin walled cylinder استوانه جدار نازک
onion skin یکجور کاغذ نازک
French stick قرصدراز نازک نان
onionskin کاغذ نازک زرورق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com