Dictiornary-Farsi | لباس قضائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
the long robe	لباس قضائی


Other Matches

to dress [put on your clothes or particular clothes]	لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
judicatory	قضائی
juridically	از لحاظ قضائی
circuit	حوزه قضائی
circuits	حوزه قضائی
gentlemen of the robe	مردمان قضائی
the long robe	پیشه قضائی
judicially	از نظر قضائی
rogatory commission	نیابت قضائی
judicial arbitrator	داور قضائی
judicial review	تجدید نظر قضائی
leading case	نمونه یاسابقه قضائی
to seek or ask lagal a	مشورت قضائی کردن
competant judicial authority	مقامات صلاحیت دار قضائی
motley	مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out	پهن کردن لباس [روی بند لباس]
verderer	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderor	متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
to revisit a criminal case [judicial proceedings]	یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
life jacket	لباس نجات لباس چوب پنبهای
cognizance	ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
steam irons	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform	لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms	لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
clobbering	لباس
bathhouse	لباس کن
garb	لباس
nightgown	لباس شب
evining dress	لباس شب
vesture	لباس
acoutrement	لباس
accouterments	لباس
accouterment	لباس
frou frou	خش خش لباس
attire	لباس
flannels	لباس
flannel	لباس
clobbers	لباس
clobbered	لباس
clobber	لباس
costumes	لباس
bibandtucker	لباس
out fit	لباس
untented	بی لباس
outwall	لباس تن
vestment	لباس
donkey jacket	لباس
nightgowns	لباس شب
costume	لباس
costume	لباس
costumes	لباس ها
oilskins	لباس ضد اب
rosettes	گل لباس
dressing	لباس
rosette	گل لباس
clothing	لباس
dressings	لباس
flashproof	لباس ضد شعله
undergarments	لباس بزیر
flight gear	لباس پرواز
dressed in white	لباس سفیدپوشیده
slashes	چاک لباس
fancy dress	لباس بالماسکه
garderobe	اشکاف لباس
gaberdine	لباس پوشش
driss uniform	لباس رسمی
undergarment	لباس بزیر
tog	لباس پوشیدن
gowns	روپوش لباس شب
gown	روپوش لباس شب
skirt	دامن لباس
exposure suit	لباس محافظ
finical	خوش لباس
fearnought suit	لباس نسوز
dress suit	لباس رسمی شب
dreadnought	لباس بارانی
battle dress	لباس ضدگلوله
costumes	لباس محلی
asbestos kit	لباس نسوز
antiblackout suit	لباس ضد فشار اب
skirted	دامن لباس
skirts	دامن لباس
academicals	لباس دانشگاهی
academic costume	لباس دانشگاهی
zippers	زیب لباس
zipper	زیب لباس
mab	لباس ژولیده
costume	لباس محلی
disguisedly	با لباس مبدل
dry suit	لباس غواصی
clothes tree	چنگک لباس
wet suit	لباس غواصی
wet suits	لباس غواصی
tuxedo	لباس رسمی
clothier	لباس فروش
tuxedos	لباس رسمی
silk	لباس ابریشمی
braw	جوش لباس
knitwear	لباس کشباف
plains	لباس غیرنظامی
put on <idiom>	لباس پوشیدن
Full dress. Formal dress.	لباس رسمی
Clinging clothes. Tight-fitting dress.	لباس چسب تن
sportswear	لباس خودمانی
sportswear	لباس راحت
sportswear	لباس ورزش
spacesuits	لباس فضایی
tether	لباس ردیاب
electronic tag	لباس ردیاب
ankle bracelet	لباس ردیاب
ankle monitor	لباس ردیاب
spacesuit	لباس فضایی
necklines	گردن لباس
neckline	گردن لباس
robe de chambre	لباس خانه
rainwear	لباس بارانی
print dress	لباس چیتی
playsuit	لباس ورزش
pajama	لباس خواب
underclothing	لباس زیر
night robe	لباس خواب
laundress	لباس شوی زن
launderer	لباس شوی
knock about clothes	لباس کار
kiyi	برس لباس
haute couturer	طراح لباس
habilitate	لباس پوشیده
habiliments	لباس مخصوص
habiliment	لباس زیبا
ski suit	لباس اسکی
slack suit	لباس راحتی
slopwork	لباس دوخته
menswear	لباس مردانه
wooly	لباس پشمی
woolie	لباس پشمی
wearer	پوشنده لباس
water suit	لباس ضد فشار اب
vestment	لباس رسمی
uniform of the day	لباس فصل
tux	لباس رسمی
tunicle	لباس کوتاه
tou book	لباس تکواندو
toggery	لباس فروشی
to dress up	لباس پوشیدن
to a onself	لباس زیباپوشیدن
survival suit	لباس نجات
smoking jacket	لباس اسموکینگ
gratuitous issue	لباس پیشکش
slashed	چاک لباس
pin	گیره لباس
uniform	لباس یک شکل
housecoats	لباس خانه
housecoat	لباس خانه
rig	لوازم لباس
gashing	خوش لباس
gashes	خوش لباس
gashed	خوش لباس
disguising	لباس مبدل
disguises	لباس مبدل
disguised	لباس مبدل
uniform	لباس فرم
rigged	لوازم لباس
masquerading	لباس مبدل
woollies	: لباس پشمی
woolliest	: لباس پشمی
dresses	لباس پوشیدن
woolly	: لباس پشمی
attire	لباس پوشاندن
gash	خوش لباس
seams	درز لباس
dress	لباس پوشیدن
seam	درز لباس
clothes	جامه لباس
habit	لباس روحانیت
uniforms	لباس فرم
liveries	لباس مستخدم
slip-ons	لباس گشاد
regimental	لباس هنگ
regimental	لباس نظامی
slip on	لباس گشاد
full dress	لباس سلام
livery	لباس مستخدم
plainest	لباس غیرنظامی
plain	لباس غیرنظامی
liveried	دارای لباس
thing	لباس موجود
disguise	لباس مبدل
doffs	لباس کندن
hangers	چنگک لباس
uniforms	لباس یک شکل
doffing	لباس کندن
hanger	چنگک لباس
doffed	لباس کندن
doff	لباس کندن
habits	لباس روحانیت
pinned	گیره لباس
plainer	لباس غیرنظامی
dressing gown	لباس خواب
tights	لباس تنگ