English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
moment لحظه گشتاور چرخشی
moments لحظه گشتاور چرخشی
Other Matches
rotation moment گشتاور چرخشی
backbone شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
backbones شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
rotational isomers همپارهای چرخشی ایزومرهای چرخشی
snapshots 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshot 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
zero hour لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
rotary چرخشی
rotatory چرخشی
revolutionaries چرخشی
rotating چرخشی
swirly چرخشی
gyration چرخشی
gyrations چرخشی
revolutionary چرخشی
peristrephic چرخشی
irrotational غیر چرخشی
circular reaction واکنش چرخشی
circular reference ارجاع چرخشی
concentric running حرکت چرخشی
concentricity حرکت چرخشی
rotational level تراز چرخشی
rotational motion حرکت چرخشی
american twist سرویس چرخشی
rotational delay تاخیر چرخشی
rotation flow شارش چرخشی
rotary switch گزینه چرخشی
swirls حرکت چرخشی
swirling حرکت چرخشی
swirled حرکت چرخشی
swirl حرکت چرخشی
rotational چرخشی دورانی
rotating memory حافظه چرخشی
off spinner توپ چرخشی
rotational spectrum طیف چرخشی
rotational symmetry تقارن چرخشی
spiral stability پایداری چرخشی
spiral instability ناپایداری چرخشی
radial davit قایق بالابر چرخشی
rotation viscosimeter گرانروی سنج چرخشی
rotational spectroscopy طیف بینی چرخشی
axial rotation symmerty تقارن چرخشی محوری
angular momentum مقدار جنبش چرخشی
radial davit جرثقیل چرخشی قایق
specific rotatory power توان چرخشی ویژه
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
extrinsic eye muscles عضلات برون چرخشی چشم
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
torque گشتاور
moments گشتاور
moment گشتاور
take up reel چرخشی که نوار مغناطیسی روی آن جمع شده باشد
dipole moment گشتاور دو قطبی
moment of inertia گشتاور لختی
moment of inertia گشتاور ماند
dipole moment گشتاور دوقطبی
moment of a magnet گشتاور مغناطیسی
moment of a force گشتاور یک نیرو
moment of force گشتاور نیرو
magnetic moment گشتاور مغناطیسی
moment of a dipole گشتاور دو قطبی
moment index نمای گشتاور
moment coefficient ضریب گشتاور
moment arm بازوی گشتاور
first moment گشتاور نخست
bond moment گشتاور پیوند
bending moment گشتاور خمشی
area moment گشتاور سطح
moment of inertia گشتاور اینرسی
torsional moment گشتاور پیچشی
transition moment گشتاور انتقال
torque گشتاور پیچشی
torque گشتاور نیرو
rolling moment گشتاور غلطشی
restoring moment گشتاور برگشتی
multiple moment گشتاور چندگانه
moment of momentum گشتاور اندازه حرکت
torque twist curve منحنی گشتاور و پیچش
torque converter مبدل گشتاور پیچشی
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
effective magnetic moment گشتاور مغناطیسی موثر
driving torque گشتاور پیچشی گرداننده
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
angular mass گشتاور لختی [فیزیک]
internal torque گشتاور نیروی درونی
righting moment گشتاور راست کننده
angular mass گشتاور خطی [فیزیک]
molecular dipole moment گشتاور دو قطبی مولکولی
rotational inertia گشتاور لختی [فیزیک]
rotational inertia گشتاور خطی [فیزیک]
angular mass گشتاور ماند [فیزیک]
magnetic dipole moment گشتاور دو قطبی مغناطیسی
rotational inertia گشتاور ماند [فیزیک]
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
running torque گشتاور پیچشی حرکت
multipole moment گشتاور چند قطبی
cebter of pressure moment گشتاور مرکز فشار
torque regulator تنظیم کننده گشتاور پیچشی
starting torque گشتاور پیچشی راه انداز
flashed لحظه
simultaneous در یک لحظه
stound لحظه
momently هر لحظه
instant لحظه
instants لحظه
flashes لحظه
momentarily لحظه لحظه
minute ان لحظه
jiffy یک لحظه
trice لحظه
moments لحظه
moment لحظه
momentarily یک لحظه
period لحظه
seconded لحظه
jiff یک لحظه
seconding لحظه
seconds لحظه
flash لحظه
in two shakes در یک لحظه
periods لحظه
second لحظه
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
chronoscope لحظه شمار
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
now در این لحظه
in an instant دریک لحظه
nick of time <idiom> درآخرین لحظه
takeoff لحظه اغازپرش
takeoffs لحظه اغازپرش
instances لحظه مورد
instance لحظه مورد
last-minute hitch گیریی در لحظه آخر
It was the work of a moment . کا ریک لحظه بود
spots زمان مختصر لحظه
spot زمان مختصر لحظه
anon چند لحظه بعد
He entered at that very moment . درهمان لحظه وارد شد
sleep a wink <idiom> یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
from now on <idiom> درست از همین لحظه به بعد
The moment I set eyes on you. , از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
zero hour <idiom> لحظه دقیق حمله درجنگ
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
simultaneous foul خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
transients باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
Let me think a moment . بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
If you wI'll wait a moment. اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
transient باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
half مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
job کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
pullout لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
maximum بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
feeds وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
ultimate stress تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
feed وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
I just had dinner. درست چند لحظه قبل شام خوردم
cps تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
monoprogramming system سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colder خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colds خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
plumb point نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
vector پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vectors پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
block time زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
heading crossing angle زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
scrolls متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
editor نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
scroll متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
modem مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
editors نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
serial مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
snapshots چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
snapshot چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
stepping اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
vertical متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
step اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
traces برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traced برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com