Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
throb
لرزیدن تپش داشتن
throbbed
لرزیدن تپش داشتن
throbbing
لرزیدن تپش داشتن
throbs
لرزیدن تپش داشتن
Other Matches
shiver
لرزیدن از سرما لرزیدن
shivering
لرزیدن از سرما لرزیدن
shivered
لرزیدن از سرما لرزیدن
shake
لرزیدن
quaked
لرزیدن
quake
لرزیدن
twitters
لرزیدن
twittering
لرزیدن
vibrating
لرزیدن
twittered
لرزیدن
vibrates
لرزیدن
twitter
لرزیدن
vibrated
لرزیدن
vibrate
لرزیدن
flickers
لرزیدن
quaking
لرزیدن
shakes
لرزیدن
shaking
لرزیدن
trembled
لرزیدن
trembles
لرزیدن
tremble
لرزیدن
frills
لرزیدن
shudders
لرزیدن
frill
لرزیدن
judders
لرزیدن
juddering
لرزیدن
juddered
لرزیدن
judder
لرزیدن
quakes
لرزیدن
shuddering
لرزیدن
shuddered
لرزیدن
shudder
لرزیدن
flickered
لرزیدن
dithers
لرزیدن
dithered
لرزیدن
palpitating
لرزیدن
flicker
لرزیدن
fluttered
لرزیدن
fluttering
لرزیدن
palpitate
لرزیدن
flutters
لرزیدن
swim
لرزیدن
flutter
لرزیدن
palpitates
لرزیدن
swims
لرزیدن
palpitated
لرزیدن
dither
لرزیدن
to quake with fear
ازترس لرزیدن
to tremble with fear
از ترس لرزیدن
chitter
ازسرما لرزیدن
dingle
لرزیدن ارتعاش
To tremble with fear.
از ترس لرزیدن
quag
باتلاق لرزیدن
dirl
مرتعش کردن لرزیدن
trill
لرزیدن حرف عله
trilled
لرزیدن حرف عله
quails
لرزیدن بی اثر بودن
dodder
کتان صحرایی لرزیدن
quail
لرزیدن بی اثر بودن
jarred
لرزیدن صدای ناهنجار
dodders
کتان صحرایی لرزیدن
trills
لرزیدن حرف عله
jar
لرزیدن صدای ناهنجار
jars
لرزیدن صدای ناهنجار
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
relieves
داشتن
relieving
داشتن
wanted
کم داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
want
کم داشتن
owning
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
relieve
داشتن
redolence
بو داشتن
to possess
داشتن
to hold a meeting
داشتن
to have
داشتن
to have possession of
داشتن
to hold
داشتن
to go hot
تب داشتن
owns
داشتن
doubt
شک داشتن
doubts
شک داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
bear
داشتن
bear
در بر داشتن
bears
داشتن
to be feverish
تب داشتن
bears
در بر داشتن
having
داشتن
possess
داشتن
intercommon
داشتن
possessing
داشتن
doubting
شک داشتن
have
داشتن
doubted
شک داشتن
lack
کم داشتن
lacked
کم داشتن
lackvt
کم داشتن
lacks
کم داشتن
possesses
داشتن
outclassing
برتری داشتن بر
bestowing
ارزانی داشتن
outclasses
برتری داشتن بر
suspend
معوق داشتن
value
گرامی داشتن
suspending
معوق داشتن
overlaps
اصطکاک داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
lasted
دوام داشتن
overlapped
اشتراک داشتن
lasts
دوام داشتن
last
دوام داشتن
overlapped
اصطکاک داشتن
bestows
ارزانی داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
correlation
ارتباط داشتن
desiring
میل داشتن
represents
نمایندگی داشتن
rolls
تلاطم داشتن
rolled
تلاطم داشتن
roll
تلاطم داشتن
confides
اعتماد داشتن به
confided
اعتماد داشتن به
confide
اعتماد داشتن به
declares
افهار داشتن
desires
میل داشتن
declaring
افهار داشتن
may
امکان داشتن
affect
دوست داشتن
affect
تمایل داشتن
represented
نمایندگی داشتن
represent
نمایندگی داشتن
requiring
لازم داشتن
requires
لازم داشتن
required
لازم داشتن
require
لازم داشتن
affects
تمایل داشتن
affects
دوست داشتن
desire
میل داشتن
declare
افهار داشتن
like
دوست داشتن
liked
دوست داشتن
minds
تصمیم داشتن
importing
اهمیت داشتن
minds
در نظر داشتن
imported
اهمیت داشتن
overlap
اشتراک داشتن
outclass
برتری داشتن بر
import
اهمیت داشتن
outclassed
برتری داشتن بر
raises
برپا داشتن
raise
برپا داشتن
minding
در نظر داشتن
minding
تصمیم داشتن
likes
دوست داشتن
mind
تصمیم داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
mind
در نظر داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com