Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (2 milliseconds)
English
Persian
maintenance materials
لوازم تعمیرات
Other Matches
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
dock
حوض تعمیرات
shipwright's party
گروه تعمیرات
maintenance period
زمان تعمیرات
maintenance history
تاریخ تعمیرات
maintenance materials
مواد تعمیرات
maintenance period
دوره تعمیرات
docked
حوض تعمیرات
docks
حوض تعمیرات
general overhaul
تعمیرات کلی
minor repair
تعمیرات کوچک
base repair
تعمیرات پایگاهی
depot repair
تعمیرات امادگاهی
organizational maintenance
تعمیرات سازمانی
line chief
مکانیسین تعمیرات هواپیما
I have laid up my car for repairs.
اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
gate vessel
شناور درب حوض تعمیرات ناو
tenantable repair
تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
access panel
پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
approved data
سوابق و اطلاعاتی که میتوانندبرای تعیین مراحل تعمیرات یاتغییرات هواپیمای ویژهای بکارروند
fitments
لوازم
accessories
لوازم
fitting
لوازم
fixing
لوازم
fixings
لوازم
estovers
لوازم
furnishings
لوازم
dixings
لوازم
apparatus
لوازم
fitment
لوازم
equipments
لوازم
fittings
لوازم
equipment
لوازم
serviced
لوازم
tackle
لوازم
service
لوازم
tackled
لوازم
tackles
لوازم
needments
لوازم
tackling
لوازم
Home appliances
لوازم خانگی
personal effects
لوازم شخصی
sanitary ware
لوازم بهداشتی
travelling outfit
لوازم سفر
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
firing accessories
لوازم احتراق
hairstyling accessories
لوازم آرایشمو
photographic accessories
لوازم عکاسی
kitchen stuff
لوازم اشپزخانه
illuminating fixture
لوازم روشنایی
plumbing tools
لوازم لولهکشیخانه
throwing apparatus
لوازم پرتاب
tool tether
لوازم مورداحتیاج
gears
اسباب لوازم
geared
اسباب لوازم
utensil
لوازم اشپزخانه
stationery
لوازم التحریر
bedding
لوازم تختواب
kit
بسته لوازم
rigs
لوازم لباس
rigged
لوازم لباس
rig
لوازم لباس
accessory
لوازم کمکی
accessory
لوازم فرعی
tackled
لوازم کار
accessories
لوازم یدکی
fittings
لوازم قایق
fire-irons
لوازم بخاری
outfits
لوازم فنی
tackling
لوازم کار
utensils
لوازم اشپزخانه
tackle
لوازم کار
gear
اسباب لوازم
fittings
لوازم ثابت
paraphernalia
اسباب لوازم
tackles
لوازم کار
photography
لوازم عکاسی
kits
بسته لوازم
outfit
لوازم فنی
accessory
لوازم یدکی
outfitters
فروشنده لوازم شکار
spare parts list
فهرست لوازم یدکی
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
spares stock
موجودی لوازم یدکی
table ware
لوازم میز یا سفره
motorcar accessories
لوازم اضافی اتومبیل
fixture
لوازم نصب کردنی
stationer
فروشنده لوازم التحریر
outfitter
فروشنده لوازم شکار
accessory box
جعبه لوازم یدکی
equipage
اسباب و لوازم جنگی
drawing materials
لوازم نقشه کشی
dressing case
جعبه لوازم ارایش
duffle bag
کیسه لوازم شخصی
fire irons
لوازم پای بخاری
swimming things
لوازم شنا
[حمام]
drilling fixture
لوازم مته کاری
stationers
فروشنده لوازم التحریر
bathing things
لوازم شنا
[حمام]
bathing clothes
لوازم شنا
[حمام]
upholstery
اثاثه یا لوازم داخلی
muniment
وسیله دفاع لوازم
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
tableware
لوازم میز یا سفره
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
fixtures
لوازم برقی و لوله کشی
dinner set
لوازم و فرف شام یا ناهار
duffel
لوازم واثاثه قابل حمل
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
duffle
لوازم واثاثه قابل حمل
toiletry
لوازم ارایش اسباب توالت
stock in trade
لوازم وابزار کار فوت وفن
mountings
لوازم نصب شده روی وسیله
manifest destiny
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
pantries
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantry
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
bedclothes
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
dropping
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
gas fitter
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com