English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (6 milliseconds)
English Persian
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
Other Matches
fabaceous لوبیایی
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
eating خوراکی
comestible خوراکی
viands خوراکی
cates خوراکی
chows خوراکی
edible خوراکی
chow خوراکی
meals خوراکی
meal خوراکی
mussles صدف خوراکی
articles of food موادغذایی یا خوراکی
strawberry چلیک خوراکی
green meat گیاه خوراکی
trophic level تراز خوراکی
oysters صدف خوراکی
oyster صدف خوراکی
green vegetable سبزی خوراکی
strawberries چلیک خوراکی
sego پیاز خوراکی زنبق
potherb سبزیهای معطر خوراکی
pinyon تخم خوراکی کاج
pinon تخم خوراکی کاج
salmonberry تمشک سرخ خوراکی
periwig نوعی صدف خوراکی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
morel قارچ مورکلای خوراکی
morelle قارچ مورکلای خوراکی
turbot ماهی پهن خوراکی
larders گنجه خوراک خوراکی
roughage مواد خوراکی زبر
truffles قارچ خوراکی دنبلان
cero نوعی ماهی خوراکی
truffle قارچ خوراکی دنبلان
champignon نوعی قارچ خوراکی
larder گنجه خوراک خوراکی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
short order خوراکی که زود مهیا میشود
sockeye ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
porgy ماهی خوراکی دندان دار
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
gemma نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
cantarellus نوعی قارچ کوهی خوراکی
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
greenling نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
porgee ماهی خوراکی دندان دار
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
terrapins لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapin لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
whiting ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
geoduck نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
snapping turtle لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
timbale خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com