Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
tinctorial
لونی وابسته به رنگ یا رنگرزی
Other Matches
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
colouring
[British]
فن رنگرزی
dyeing
رنگرزی
colouration
[British]
فن رنگرزی
coloring
[American]
فن رنگرزی
coloration
[American]
فن رنگرزی
colouration
فن رنگرزی
dyeing vat
خم رنگرزی
intinction
رنگرزی
coloration
فن رنگرزی
dyeing machine
ماشین رنگرزی
jet dyeing machine
ماشین رنگرزی جت
stainer
ماده رنگرزی
brushability
قابلیت رنگرزی
unevenness dyeing
رنگرزی ناهمگون
unevenness dyeing
رنگرزی نایکنواخت
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
undyed
<adj.>
رنگرزی نشده
dyeing bath
حمام رنگرزی
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
dyestuff
مواد رنگی و رنگرزی
dyeability
قابلیت رنگرزی الیاف
dyed-in-the-wool
پیش از بافت رنگرزی شده
oxydizing agents
مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
curing time
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
caustic soda
سود سوزآور
[ماده قلیایی در رنگرزی]
heat setting
ثابت شدن درجه حرارت در رنگرزی
disperse
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
carbonet hardness
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
essential elements
[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
Esparak
گیاه اسپرک
[که در تهیه رنگینه های زرد در رنگرزی استفاده می شود.]
setting time
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
tin mordent
دندانه قلع
[در رنگرزی]
[که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
abrash
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
aniline
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
hydrogen bonding
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
bleeding
[running]
رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
fustic wood
[نوعی چوب درخت توت که رنگ زردی از چوب آن برای رنگرزی پشم به دست می آید.]
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
madder
گیاه روناس
[از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
dye-stuff
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
fragment
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
greige carpet
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
riverrine
وابسته به
thereof
وابسته به ان
adjective
وابسته
syncop
وابسته به غش
adjectives
وابسته
akin
وابسته
congenerous
وابسته
comprador
وابسته
belonging
وابسته ها
interdependent
وابسته
febile
وابسته به تب
monitorial
وابسته به
sexual organs
وابسته به
appurtenant
وابسته
elysian
وابسته به
attache
وابسته
attendant
وابسته
attendants
وابسته
germane
وابسته
attached
وابسته
diphtheric
وابسته به
pertaining
وابسته
of kin
وابسته
commissarial
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
pertinent
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
pyrexic
وابسته به تب
related
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
affiliate
وابسته
affiliated
وابسته
pyretic
وابسته به تب
affiliating
وابسته
affiliates
وابسته
cantabrigian
وابسته به
pertianing
وابسته
federating
وابسته
elfin
وابسته به جن
tuitionary
وابسته به
federate
وابسته
federated
وابسته
federates
وابسته
cephalic
وابسته به سر
aquatic
وابسته به اب
carpal
وابسته به مچ
dependent
وابسته
israelitish
وابسته به
contingent
وابسته
hanger on
وابسته
relative
وابسته
levitical
وابسته به
subordinating
وابسته
subordinates
وابسته
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
wedded
وابسته
messianic
وابسته به
relevant
وابسته
correspondent
وابسته
dependants
وابسته
correspondents
وابسته
dependant
وابسته
attributable
وابسته به
contingents
وابسته
adipic
وابسته به چربی
promethean
وابسته به پرومیتوس
preemptive
وابسته به پیشدستی
acoustical
وابسته به شنوایی
air attache
وابسته هوایی
press attache
وابسته مطبوعاتی
degenerative
وابسته به انحطاط
antichristian
وابسته به دجال
hippocratic
وابسته به طب بقراط
astronautical
وابسته به فضانوردان
prefectoral
وابسته به اداری
anginal
وابسته به گلودرد
prefectorial
وابسته به اداری
programmatic
وابسته به پروگرام
interferential
وابسته به دخالت
affiliated company
شرکت وابسته
horatian
وابسته به هوراس
homeric
وابسته به هومر
presbyterial
وابسته به کشیش ها
aesculapian
وابسته به دارگونه طب
internuptial
وابسته به عروسی
interoceptive
وابسته به احشاء
interrogatory
وابسته به سئوال
aerological
وابسته بهواشناسی
altitudinal
وابسته به اوج
analphabetic
وابسته به بیسوادی
preemptive
وابسته به حق شفعه
aortal
وابسته بشاهرگ
ethnic
وابسته به نژادشناسی
auditive
وابسته به شنوایی
pistillary
وابسته به مادگی گل
auricular
وابسته بشنوایی
kufic
وابسته به کوفه
haemic
وابسته بخون
platinic
وابسته به پلاتین
lactic
وابسته به شیر
avian
وابسته به مرغان
piscatory
وابسته به صیدماهی
piscatory
وابسته به ماهیگیری
bacchanal
وابسته به باکوس
piscatorial
وابسته به صیدماهی
piscatorial
وابسته به ماهیگیری
jesuitic
وابسته به یسوعیون
hematic
وابسته به خون
isthmic
وابسته به باریکه
aortic
وابسته بشاهرگ
predial or prae
وابسته به زمین
iranian
وابسته به ایران
iraqi
وابسته به عراق
irrigational
وابسته به ابیاری
archimedean
وابسته به ارشمیدس
clitoral
وابسته به چوچوله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com