English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
dense index لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
Other Matches
list لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
quadding درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
empty فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
push down list لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
bad break فضای خالی
vacuity فضای خالی
lacuna فضای خالی
free space فضای خالی
void فضای خالی
space فضای خالی
cavity فضای خالی
spaces فضای خالی
cavities فضای خالی
forms 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
blankest سفید فضای خالی
blank سفید فضای خالی
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
spaces فضای خالی بین حروف یا خط ها
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
clearance هوا فضای خالی فاصله
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
spaces کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
mark کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
marks کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
margins فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margin فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
broken stowage فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
gaps فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
void فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
gap فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
free پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
gutters فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
frees پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
unpopulated تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
weaving shed [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
proportional spacing سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
spacing فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
devices لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
space میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
scans بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
scanned بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
dithering ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
it is indifferent to me برای من چه اهمیتی ندارد
that in nothing to me برای من اهمیتی ندارد
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
it is not worth my while نمیارزد برای من ارزش ندارد
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He has not enough experience for the position. برای اینکار تجربه کافی ندارد
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
It doesnt make any difference to me . برای من فرقی نمی کند (ندارد)
hyphens فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
it is of no use to us بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
capacities فضای فراهم برای ذخیره سازی
capacity فضای فراهم برای ذخیره سازی
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
MD دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
MDs دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
diskless workstation ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
storage فضای لازم برای ذخیره سازی داده
complimentary mourning جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
directories در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
directory در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
mkdir دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
balaam موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
pad character کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
boundaries جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
areas اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
normal قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
scratch فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
scratched فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
intermediate فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
scratches فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
boundary جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
scratching فضای حافظه یا فایل برای ذخیره موقت داده
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
constituted تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
mock-up مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
constituting تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
mock-ups مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
constitute تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
directories در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
kaury کاج بلند زلاند جدید که صمغ ان برای روغن جلاوبجای کهربابکارمیرود
directory در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
constitutes تشکیل دادن بنیاد نهادن مجوز برای تاسیس یک یکان جدید
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
work file فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
string فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
bucket فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
buckets فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
changes رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
page 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
changed رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
pages 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
change رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
changing رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
paged 2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
scanner فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
scanners فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
amendment record رکوردی که حاوی اطلاعات جدید برای بهنگام سازی رکورد یا فایل اصلی است
gallium arsenide ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
scratchpad فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
concentrate ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
list فضای ذخیره سازی موقت در قالب LIFO برای لیست از موضوعات داده
storage فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
concentrates ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
concentrating ترکیب تعدادی خط یا دایره یا داده برای اینکه فضای کمتری اشغال کنند
retrospective parallel running اجرای سیستم کامپیوتری جدید با داده قدیمی برای اینکه آیا درست کارمیکندیا خیر
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
pack ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
overlay فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlaying فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
packs ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
overlays فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
interword spacing فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
redundant حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
in circuit emulator ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
null cycle زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
blankest 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
heads up در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
enumerated type فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
onion skin پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
he is second to none دومی ندارد بالادست ندارد
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
transaction رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
deletion رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی یا حذف داده در رکورد اصلی است
redundant بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
housekeeping در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
pickup reel نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com