English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
upper triangular matrix ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
Other Matches
triangular matrix ماتریس مثلثی
triangular matrix ماتریس مثلثی [ریاضی]
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
thinners وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
triangular مثلثی
skew backs گوه مثلثی
triangularity مثلثی شکل
triquetrous مثلثی شکل
triangle pass پاس مثلثی
triangular pass پاس مثلثی
trigonal prism منشور مثلثی
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
gravity dam of triangular section سد وزنی با نیمرخ مثلثی
trigonal planar molcule مولکول مسطح مثلثی
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
pennon پرچم مثلثی شکل قرون وسطی
paries قسمت مثلثی شکل بندبدن کشتی چسب
leg of mutton دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
acroterium یکی از زوایای رئوس مثلثی شکل سردر عمارت
z matrix ماتریس "زد"
lattice matrix ماتریس
matrix ماتریس
die ماتریس
matrixes ماتریس
order of matrix مرتبه ماتریس
singular matrix ماتریس منفرد
scalar ماتریس یک عنصری
boolean matrix ماتریس بولی
residual matrix ماتریس مازاد
core matrix ماتریس چنبرهای
correlation matrix ماتریس همبستگی
matrix ماتریس [ریاضی]
singular matrix ماتریس ویژه
singular matrix ماتریس تکین
square matrix ماتریس مربع
square matrix ماتریس مربعی
symmetric matrix ماتریس متقارن
drawing die ماتریس کششی
dot matrix ماتریس نقطهای
diagonal matrix ماتریس قطری
factor matrix ماتریس عاملی
null matrix ماتریس صفر
identity matrix ماتریس واحد
matrix algebra جبر ماتریس
nonsingular matrix ماتریس عادی
incidence matrix ماتریس تلاقی
inverse matrix ماتریس عکس
minor of matrix کهاد ماتریس
y matrix ماتریس ایگرگ
leontief matrix ماتریس لئونتیف
nonsingular matrix ماتریس ناویژه
invert matrix ماتریس معکوس
nonsingular matrix ماتریس ناتکین
impedance matrix ماتریس امپدانس
unit matrix ماتریس واحد
transpose matrix ماتریس برگردان
null matrix ماتریس تهی
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
identity matrix ماتریس همانی [ریاضی]
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
singular matrix ماتریس غیر عادی
invertible matrix ماتریس وارون [ریاضی]
matrix جای پیدایش ماتریس
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
Jacobi matrix ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
magnetic matrix memory حافظه ماتریس مغناطیسی
matrixes جای پیدایش ماتریس
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
the transpose of a matrix ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
matrix multiplication ضرب ماتریس [ریاضی]
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
element یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
payoff matrix ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
multivariable multimethod matrix ماتریس چند متغیری- چندروشی
elements یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
scalar مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
transpose matrix ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
sparse array ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
salachak فرش محرابی یموتی [این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.]
bit image [مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
latch hooks طرح قفل قلاب شکل [این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
thermal کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
thermal نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
grid سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grids سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
at a great age در سن بالا یی
ascendency بالا
upper limit حد بالا
overtone بالا تن
aweigh بالا
upside بالا
in old age [in great age] در سن بالا
aloft بالا
superincumbent از بالا
overtones بالا تن
up stairs بالا
balconies لژ بالا
balcony لژ بالا
uppermost از بالا
overhead بالا
overhead سر بالا
galleries لژ بالا
gallery لژ بالا
above در بالا
up there ان بالا
atop بالا
ascendancy بالا
headwater بالا اب
upper بالا
upping رو به بالا
lever bridge پل بالا رو
over- بالا
on high در بالا
top بالا
highs بالا
over بالا
up بالا
highest بالا
upping بالا
upped رو به بالا
high بالا
up رو به بالا
upped بالا
outreach بالا
high impedance امپدانس بالا
jacks بالا بردن
jack بالا بردن
tweak بالا بردن
high grown بلند بالا
they were filfty at the outsid دست بالا
ante : بالا بردن
to bring up بالا اوردن
the upper storey اشکوب بالا
to cast the g. بالا اوردن
shoot-out بالا جستن
top carriage قنداق بالا
Please come up . بفرمائید بالا
to set in بالا امدن
top down از بالا به پایین
to puff up بالا امدن
to puff out بالا امدن
high order رتبه بالا
raises بالا کشیدن
raises بالا بردن
to fetch up بالا اوردن
raise بالا کشیدن
raise بالا بردن
top cast ریختن از بالا
tweaked بالا بردن
aspiring بالا رفتن
aspires بالا رفتن
aspired بالا رفتن
aspire بالا رفتن
spoke bone زند بالا
face up feed خورد رو به بالا
embezzling بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
plan view دید از بالا
Mt بالا رفتن
Mts بالا رفتن
the above figures ارقام بالا
talll بلند بالا
tweaking بالا بردن
tweaks بالا بردن
upheavals بالا امدن
upheaval بالا امدن
elevate بالا بردن
promoting بالا بردن
promotes بالا بردن
promoted بالا بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com