Dictiornary-Farsi | مادر خانواده کدبانو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
materfamilas	مادر خانواده کدبانو


Other Matches

Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
rule the roost <idiom>	عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
housewives	کدبانو
matron	کدبانو
matrons	کدبانو
mistress of the house	کدبانو
mistress	کدبانو
mistresses	کدبانو
materfamilias	کدبانو
housewife	کدبانو
dame	کدبانو مدیره
dames	کدبانو مدیره
foremother	مادر مادر بزرگ
mammas	مادر
matricidal	مادر کش
mother-in-law	مادر زن
stepmother	مادر
mums	مادر
parenticide	مادر کش
mum	مادر
matricide	مادر کش
mamas	مادر
mothers	مادر
mother in low	مادر زن
mothering	مادر
mother liquid	مادر اب
mother liquor	مادر اب
stepmothers	مادر
mothered	مادر
mama	مادر
mother	مادر
mother in law	مادر زن
motherless	بی مادر
mater	مادر
matriarchs	مادر
mamma	مادر
mothers-in-law	مادر زن
moms	مادر
matriarch	مادر
mom	مادر
family	خانواده
clans	خانواده
ilk	خانواده
gens	خانواده
households	خانواده
household	خانواده
wife	خانواده
menage	خانواده
families	خانواده
clan	خانواده
chart base	چارت مادر
parent company	شرکت مادر
stepfather	شوهر مادر
by birth	ازشکم مادر
bed rock	سنگ مادر
control map	نقشه مادر
collecting tank	مخزن مادر
dame fortune	مادر روزگار
mother surrogate	جانشین مادر
motherlike	مادر وار
congenital	مادر زادی
congenitally	ازشکم مادر
motherland	مادر میهن
motherlands	مادر میهن
original map	نقشه مادر
mother substitute	جانشین مادر
base map	نقشه مادر
mother in low	مادر شوهر
moon calf	خل مادر زاد
main lines	نهر مادر
matricide	مادر کشی
main line	نهر مادر
godmother	مادر تعمیدی
home port	پایگاه مادر
head well	مادر چاه
grannie	مادر بزرگ
metropolitan	مادر شهری
godmothers	مادر تعمیدی
mother liquer	باز مادر
foster mother	مادر رضاعی
grand mother	مادر بزرگ
grand uncle	دایی مادر
grand uncle	عموی مادر
grandame	مادر بزرگ
matronymic	مادر نامی
grandmas	مادر بزرگ
mother figure	مادر- نماد
mother figures	مادر- نماد
grannies	مادر بزرگ
granny	مادر بزرگ
Mother's Day	روز مادر
metropolis	مادر شهر
metropolises	مادر شهر
mother-in-law	مادر شوهر
mothers-in-law	مادر شوهر
parricide	مادر کشی
virgin mary	مادر عسیی
parricides	مادر کشی
tendering	کشتی مادر
tenderest	کشتی مادر
orphan	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
orphans	بی پدر و مادر
parent	پدر یا مادر
tender	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
uniparental	از یک پدر و مادر
mother	مادر ننه
thetis	مادر اشیل
trunk	مادر سیم
stepfathers	شوهر مادر
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
parent ship	کشتی مادر
grandmother	مادر بزرگ
paternal grandmother	مادر بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
parent chain	زنجیر مادر
mothers	مادر ننه
grandma	مادر بزرگ
parant body	جسم مادر
trunks	مادر سیم
mothered	مادر ننه
mothering	مادر ننه
family budget	بودجه خانواده
schizogenic family	خانواده اسکیزوفرنی زا
ecomania	بیزاری از خانواده
cruciferae	خانواده چلیپاییان
extended family	خانواده گسترده
family structure	ساخت خانواده
crustacea	خانواده خرچنگ
family of computers	خانواده کامپیوترها
crustaceous	خانواده خرچنگ
culex	خانواده پشه
culicidae	خانواده پشه
family law	حقوق خانواده
family expenditure	هزینه خانواده
family therapy	خانواده درمانی
mustelidea	خانواده سمور
bring home the bacon <idiom>	نانآور خانواده
to maintain one's family	خانواده خود را
matronymic family	خانواده مادرنامی
zinnia	خانواده گل اهاری
turnicidae	خانواده بلدرچین
motorola 000 family	خانواده موتورولا
turnix	خانواده بلدرچین
type font	خانواده حروف
lanthanide series	خانواده لانتانیدها
home visit	بازدید خانواده
font family	خانواده فونت
patronymic family	خانواده پدرنامی
gas family	خانواده گاز
penates	خدایان خانواده
goodman	بزرگ خانواده
patriarchate	ریاست خانواده
sheik	رئیس خانواده
subfamily	خانواده فرعی
the girls	دخترهای یک خانواده
member of a family	عضو خانواده
broken home	خانواده گسیخته
royalty	از خانواده سلطنتی
royalties	از خانواده سلطنتی
accipitres	خانواده لاشخوران
actinide series	خانواده اکتینیدها
crustaceans	خانواده خرچنگ
matriarchs	رئیسه خانواده
apiaceae	خانواده چتریان
matriarch	رئیسه خانواده
family planning	تنظیم خانواده
broken homes	خانواده گسیخته
nuclear families	خانواده هستهای
nuclear family	خانواده هستهای
patriarch	رئیس خانواده
patriarchs	رئیس خانواده
strips	موسس خانواده
familial	مربوط به خانواده
paterfamilias	بزرگ خانواده
paterfamilias	سالار خانواده
crustacean	خانواده خرچنگ
sheiks	رئیس خانواده
consanguine family	خانواده هم خون
clannishness	خانواده پرستی
conjugal family	خانواده زن و شوهری
family doctor	پزشک خانواده
clansman	عضو خانواده
computer family	خانواده کامپیوتر
circuit family	خانواده مداری
citrus	خانواده مرکبات
family doctors	پزشک خانواده
nations	خانواده طایفه
nation	خانواده طایفه
batrachia	خانواده غوکان
arachnida	خانواده کارتنه
horseflesh	خانواده اسب
sheikh	رئیس خانواده
sheikhs	رئیس خانواده
homeland	سرزمین پدر و مادر
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی