English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
matronymic مادر نامی
Other Matches
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother مادر مادر بزرگ
calumnies بد نامی
calumny بد نامی
ignominy بد نامی
illustrious نامی
depravation بد نامی
depravement بد نامی
allocated time زمان نامی
famous معروف نامی
rated fatigue limit حد دوام نامی
nominal diameter قطر نامی
nominal frequency فرکانس نامی
nominal length طول نامی
nominal size اندازه نامی
rated value مقدار نامی
rated output توان نامی
patronymic پدر نامی
design size اندازه نامی
maximum current rating جریان نامی حداکثر
rated pay load بار مفید نامی
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
to be called به نامی خوانده شدن
impedance voltage ولتاژاتصال کوتاه نامی
motor rating توان نامی موتور
traducement بدنام سازی بد نامی
nominal bandwidth پهنای باند نامی
anomia زبان پریشی نامی
toponymic وابسته به مکان نامی
frequency range حیطه فرکانس نامی
frequency range محدوده فرکانس نامی
host نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
cock a doodle doo نامی که بچه بخروس میدهد
color anomia زبان پریشی نامی رنگها
hosted نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
hosts نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hercules پهلوان نامی اساطیریونان و روم
i sold it to one abdullah به عبدالله نامی انرا فروختم
heraclidae اولادهرکول پهلوان نامی یونان
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
toponymy ذکر اسامی نواحی مکان نامی
shaken وابسته به شکسپیر شاعر نامی انگلیس
the porch رواق یا ایوان نامی اتن وشاگردانش بیشتربدانجامیرفتند
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
log in name نامی که توسط ان سیستم کامپیوتر استفاده کننده را می شناسد
symbolic i/o assignment نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
rontgen نام فیزیکدان نامی المان که پرتو مجهول را پیدا کرد
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
big five بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
to win one's spurs بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
parenticide مادر کش
mother in low مادر زن
stepmother مادر
stepmothers مادر
mother liquid مادر اب
mothers-in-law مادر زن
mother liquor مادر اب
mother-in-law مادر زن
moms مادر
mom مادر
motherless بی مادر
matriarchs مادر
matriarch مادر
mum مادر
mother مادر
mamma مادر
mammas مادر
matricide مادر کش
mamas مادر
matricidal مادر کش
mama مادر
mums مادر
mother in law مادر زن
mater مادر
mothered مادر
mothers مادر
mothering مادر
grand uncle دایی مادر
parant body جسم مادر
grand mother مادر بزرگ
parent chain زنجیر مادر
foster mother مادر رضاعی
paternal grandmother مادر بزرگ
parent ship کشتی مادر
original map نقشه مادر
grand uncle عموی مادر
mother liquer باز مادر
thetis مادر اشیل
home port پایگاه مادر
moon calf خل مادر زاد
mother substitute جانشین مادر
head well مادر چاه
grannie مادر بزرگ
mother surrogate جانشین مادر
motherlike مادر وار
mother in low مادر شوهر
grandame مادر بزرگ
parent company شرکت مادر
grandmas مادر بزرگ
mother-in-law مادر شوهر
mothers-in-law مادر شوهر
parricide مادر کشی
parricides مادر کشی
mother مادر ننه
mothered مادر ننه
mothering مادر ننه
mothers مادر ننه
grandma مادر بزرگ
sultana زن یا مادر یا دخترسلطان
sultanas زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness زن یا مادر یا دخترسلطان
grandmother مادر بزرگ
metropolises مادر شهر
metropolis مادر شهر
orphan بی پدر و مادر
orphaned بی پدر و مادر
orphans بی پدر و مادر
parent پدر یا مادر
tender کشتی مادر
tendered کشتی مادر
tenderest کشتی مادر
tendering کشتی مادر
mother figure مادر- نماد
mother figures مادر- نماد
grannies مادر بزرگ
granny مادر بزرگ
grandmothers مادر بزرگ
godmother مادر تعمیدی
godmothers مادر تعمیدی
Mother's Day روز مادر
virgin mary مادر عسیی
base map نقشه مادر
bed rock سنگ مادر
by birth ازشکم مادر
chart base چارت مادر
collecting tank مخزن مادر
congenitally ازشکم مادر
control map نقشه مادر
dame fortune مادر روزگار
matricide مادر کشی
main lines نهر مادر
main line نهر مادر
trunk مادر سیم
trunks مادر سیم
motherland مادر میهن
motherlands مادر میهن
congenital مادر زادی
stepfather شوهر مادر
stepfathers شوهر مادر
metropolitan مادر شهری
uniparental از یک پدر و مادر
data aggregate مجموعهای ازاقلام داده درون یک رکورد که نامی به ان داده شده است وبه صورت کلی به ان رجوع می گردد
godparents پدر یا مادر تعمیدی
matriarchies مادر سالاری شه مادری
matriarchy مادر سالاری شه مادری
birthmarks خال مادر زادی
grans مخفف مادر بزرگ
gran مخفف مادر بزرگ
godparent پدر یا مادر تعمیدی
sponsors پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring پدر یا مادر تعمیدی
sponsor پدر یا مادر تعمیدی
virgin birth از مادر باکره بدنیاامدن
homeland سرزمین پدر و مادر
birthmark خال مادر زادی
home سرزمین پدر و مادر
alcmene نام مادر هرکول
materfamilas مادر خانواده کدبانو
mother in law مادر شوهر نامادری
sponor پد ریا مادر تعمیدی
matricide قاتل مادر مادرکش
half-caste فرنگی پدروهندی مادر
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
jujitsu مادر ورزشهای رزمی
arseholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
dipshits مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
grandurncle عمو یا دایی پدر و مادر
mariolatry پرستش مریم مادر عیسی
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
matrolinous پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
A mothers love for her children. عشق مادر نسبت به فرزندانش
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
Grandmother is a dear old thing . مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
grandmothers مثل مادر بزرگ رفتار کردن
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com