English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
Other Matches
humectant مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
antivitamin مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
phosphor مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatics آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
multiplication عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
receivers ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receiver ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
in personam علیه شخص خاصی علیه انسان
be your own worst enemy <idiom> از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
he pays his own money نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
ferrite مادهای
single base تک مادهای
ferric oxide مادهای
volatile مادهای با فشاربخار زیاد
acetylcholine مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
abrazitic مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
alkali قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
photoconductive مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
alkalis قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
succubus جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
material مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
materials مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
himself خودش
herself خودش
itself خودش
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
hydrolyte جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
multicellular مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
succuba جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
brokerage حق العمل
commissioning حق العمل
commissions حق العمل
premium حق العمل
premiums حق العمل
brokage حق العمل
commission fee حق العمل
factorage حق العمل
commission حق العمل
on/upon one's head <idiom> برای خودش
in his own hand writing بخط خودش
it tells its own tale از خودش پیداست
number one <idiom> برای دل خودش
in his own name بخاطر خودش
in his own name به اسم خودش
in his own similitude بصورت خودش
in his own similitude مانند خودش
to his own profit بفایده خودش
herself خود ان زن خودش را
reactional عکس العمل
commission agent حق العمل کار
factorage حق العمل کاری
reaction عکس العمل
respond عکس العمل
responded عکس العمل
responds عکس العمل
prompt عکس العمل
reactions عکس العمل
factor حق العمل کار
factors حق العمل کار
prompted عکس العمل
prompts عکس العمل
resilient عکس العمل
commissioners حق العمل کار
rough and ready سریع العمل
reactive effect عکس العمل
commissioner حق العمل کار
reflex force فشارعکس العمل
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
She pressed the child to her side. بچه را به خودش چسباند
he pays his own money پولش را خودش میدهد
There he is in the flesh. there he is as large as life. خودش حی وحاضر است
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
his hat cover his fanily خودش است و کلاهش
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
He is behind it . He is at the bottom of it. زیر سر خودش است
Hear it in his own words. از زبان خودش بشنوید
It is her all right. خود خودش است
his own car [car of his own] خودروی خودش [مرد]
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . خودش را گه کرده است
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. خودش را عقل کل می داند
immediate action عکس العمل فوری
on commission بطورحق العمل کاری
actual instruction دستور العمل واقعی
retaliation عکس العمل متقابل
reflexology عکس العمل شناسی
pseudoinstruction شبه دستور العمل
latency دوره عکس العمل
rapid سریع العمل چابک
responses عکس العمل به دلیلی
coefficient of subgrade reaction ضریب عکس العمل
modulus of subgrade reaction ضریب عکس العمل
response عکس العمل به دلیلی
n address instruction دستور العمل با N نشانی
reaction time زمان عکس العمل
repercussion عکس العمل واکنش
reactor عامل عکس العمل
reflex عکس العمل غیرارادی
background count عکس العمل تشعشع
reaction equation معادله عکس العمل
transfer instruction دستور العمل انتقال
reaction curve منحنی عکس العمل
armature reaction عکس العمل ارمیچر
commissions حق العمل مامور شدن
factor حق العمل کار نماینده
reaction انفعال عکس العمل
reaction force نیروی عکس العمل
commissioning حق العمل مامور شدن
reactors عامل عکس العمل
reactions انفعال عکس العمل
factors حق العمل کار نماینده
reflexes عکس العمل غیرارادی
reflex force نیروی عکس العمل
interaction عکس العمل متقابل
commission حق العمل مامور شدن
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
It is the work of her enemies . کار دست خودش داد
He lowered himself in the esteem of his friends. خودش را از چشم دوستانش انداخت
all his g.are swans غازهای خودش همه غوهستند
It is a gain . اینهم خودش غنیمت است
The letter is in his own handwriting . نامه بخط خودش است
He fouled his reputation . گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
She only thinks of her self . she is self – centered. فقط بفکر خودش است
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
She is the center of attraction . آن زن همه را بسوی خودش می کشد
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
reacted عکس العمل نشان دادن
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reaction of support عکس العمل تکیه گاه
react عکس العمل نشان دادن
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
return مراجعت کردن عکس العمل
reacting عکس العمل نشان دادن
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returning مراجعت کردن عکس العمل
returned مراجعت کردن عکس العمل
reacts عکس العمل نشان دادن
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
returns مراجعت کردن عکس العمل
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
v علیه
versus علیه
pro and con له و علیه
conning بر علیه
con بر علیه
pros and cons له و علیه
cons بر علیه
against علیه
conned بر علیه
One must uphold ones dignity. احترام هر کسی دست خودش است
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
autoinoculation تلقیح کسی با مایه بدن خودش
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
She fabricates them. she makes them up . اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
responsive دارای عکس العمل سریع جواب گو
recognizor محکوم علیه
victim of an offence مجنی علیه
drawee محال علیه
losing party محکوم علیه
lady ship سرکار علیه
judgement debtor محکوم علیه
divtsor مقسوم علیه
divisor مقسوم علیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com