English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
clarificant ماده تصفیه کننده
Other Matches
raffinate ماده تصفیه شده
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
depuratory تصفیه کننده
purificator تصفیه کننده
expurgator تصفیه کننده
depurator تصفیه کننده
expurgatory تصفیه کننده
depurative تصفیه کننده
expurgatorial تصفیه یاتنقیح کننده
purificative تصفیه کننده تصفیهای
cathartic تصفیه کننده روانپاکساز
purificatory تصفیه کننده تصفیهای
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
filler ماده پر کننده
fillers ماده پر کننده
coolants ماده سرد کننده
accelerant ماده تسریع کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
illuminant ماده روشن کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
emulsifier ماده امولسیون کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
wetting agent ماده خیس کننده
diluting media ماده رقیق کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
diluent ماده رقیق کننده
moderates ماده معتدل کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
mordant ماده ثابت کننده
moderated ماده معتدل کننده
moderating ماده معتدل کننده
sorbent ماده جذب کننده
moderate ماده معتدل کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
coolants ماده خنک کننده
coolant ماده سرد کننده
coolant ماده خنک کننده
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
siccative ماده خشک کننده رنگ
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
administrations تصفیه
expurgation تصفیه
conciliation تصفیه
arrangement تصفیه
clearance تصفیه
fining تصفیه
arrangements تصفیه
depuration تصفیه
rectification تصفیه
purgation تصفیه
settlements تصفیه
clarification تصفیه
administration تصفیه
water purification تصفیه اب
settlement تصفیه
percolation تصفیه
liquidation تصفیه
water softener اب تصفیه کن
water softeners اب تصفیه کن
adjustments تصفیه
adjustment تصفیه
infiltration تصفیه
accorded تصفیه کردن
refinery تصفیه خانه
accords تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
liquidator مدیر تصفیه
gold refining تصفیه طلا
gold parting تصفیه طلا
puriform تصفیه کردن
refinef copper مس تصفیه شده
accord تصفیه کردن
liquidation تصفیه شرکت
official liquidator مدیر تصفیه
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
gas cleaning تصفیه گاز
refineries تصفیه خانه
liquidators مدیر تصفیه
official receiver مدیر تصفیه
rarefy تصفیه کردن
rarify تصفیه کردن
outstandingly تصفیه نشده
unsettled تصفیه نشده
primary treatment تصفیه نخستین
rectified تصفیه کردن
rectifies تصفیه کردن
rectify تصفیه کردن
receiver مدیر تصفیه
filters تصفیه کردن
trustees مدیر تصفیه
trustee مدیر تصفیه
purification شستشو تصفیه
order of discharge حکم تصفیه
overrefinement تصفیه بسیار
filtration تصفیه پالایش
filter تصفیه کردن
outstanding تصفیه نشده
catharsis تصفیه تطهیر
sublimated تصفیه کردن
sewage purification تصفیه فاضلاب
refines تصفیه شدن
settlements تصفیه پرداخت
discharges مفاصا تصفیه
discharge مفاصا تصفیه
tries تصفیه کردن
try تصفیه کردن
sublimates تصفیه کردن
sublimating تصفیه کردن
settlement تصفیه پرداخت
administers تصفیه کردن
administratrix مدیره تصفیه
clarifies تصفیه شدن
clarifies تصفیه کردن
clarify تصفیه شدن
average adjustment تصفیه خسارت
refines تصفیه کردن
refine تصفیه شدن
break up price بهای تصفیه
to set at rest تصفیه کردن
to pay out تصفیه کردن
calcining klin بوته تصفیه
calcining method روش تصفیه
calcine تصفیه کردن
to pay off تصفیه کردن
to a upon تصفیه کردن
administrators مدیر تصفیه
administrator مدیر تصفیه
refined تصفیه شده
water sterilizing bag کیف تصفیه اب
purified تصفیه شده
receivers مدیر تصفیه
secondary treatment تصفیه دومین
sublimate تصفیه کردن
refine تصفیه کردن
clarify تصفیه کردن
depurate تصفیه کردن
compounded تصفیه کردن
reconcile تصفیه کردن
accommodated تصفیه کردن
smeet تصفیه کردن
administer تصفیه کردن
accommodates تصفیه کردن
reconciles تصفیه کردن
zone purification تصفیه منطقهای
compounds تصفیه کردن
reconciling تصفیه کردن
compound تصفیه کردن
administered تصفیه کردن
clarifying تصفیه شدن
administering تصفیه کردن
clarifying تصفیه کردن
accommodate تصفیه کردن
check out تصفیه حساب کردن
refined lead سرب تصفیه شده
purify تصفیه کردن پالودن
realization [American E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
filtering صاف کنندگی تصفیه
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
acquits پرداختن و تصفیه کردن
realisation [British E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
purifies تصفیه کردن پالودن
refined oil نفت تصفیه شده
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com