Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
Other Matches
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
novocain
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
cereal
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals
حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
barbiturate
نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
kaoline
داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
kaolin
خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
cholesterol
ماده بفرمول OH 54H72C
absinthol
ماده کافوری افسنتین بفرمول
lactose
قند شیر بفرمول 11O22H 21C که مصرف طبی دارد
gahnite
ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
lutein
ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
freeware
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
numbing
بیحس کننده
nonlethal
بیحس کننده
disinfectant
داروی ضد عفونی ماده گندزدا
procaine
نمک قلیایی بیحس کننده
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
supervisory
بعنوان بررسی کننده
dispensaries
محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
quassia
یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
dispensary
محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
detergent
داروی پاک کننده
detergents
داروی پاک کننده
ataraxic
داروی ارام کننده
ataractic
داروی ارام کننده
anesthetic
داروی بی هوشی بی هوش کننده
psychoactive drug
داروی فعال کننده روان
calefacient
داروی گرم کننده گرمی ده
mulches
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
tetanic
داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
superheterodyne
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
consumer
مصرف کننده
consumers
مصرف کننده
user
مصرف کننده
users
مصرف کننده
soverignty of the consumer
حاکمیت مصرف کننده
rational consumer
مصرف کننده عقلائی
consumer equilibrium
تعادل مصرف کننده
consumer credit
اعتبار مصرف کننده
service cable
کابل مصرف کننده
consumer preference
رجحان مصرف کننده
consumer's choice
انتخاب مصرف کننده
consumer surplus
نصیب مصرف کننده
consumer sovereignty
حاکمیت مصرف کننده
consumer psychology
روانشناسی مصرف کننده
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
consumer choice
انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour
رفتار مصرف کننده
representative consumer
مصرف کننده نمونه
consumerism
حمایت از مصرف کننده
theory of consumer's choice
نظریه انتخاب مصرف کننده
consumer economics
علم اقتصاد مصرف کننده
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
consumer appeal
تاثیر محصول روی مصرف کننده
consumer's surplus
یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
recommended retail price
قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
cudbear
ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
galbanum
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
consumer advertising
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
substrate
ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
cola
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
colas
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fillers
ماده پر کننده
filler
ماده پر کننده
exsiccative
داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
exsiccant
داروی خشکاننده داروی خشکی اور
igniter
ماده بسیار قابل احتراق که باماده ضعیفتر مخلوط میشود
mordant
ماده ثابت کننده
accelerant
ماده تسریع کننده
acidifier
ماده اسیدی کننده
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
emulsifiers
ماده امولسیون کننده
diluent
ماده رقیق کننده
moderate
ماده معتدل کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
illuminant
ماده روشن کننده
clarificant
ماده تصفیه کننده
moderating
ماده معتدل کننده
disinfector
ماده ضدعفونی کننده
moderated
ماده معتدل کننده
coolant
ماده خنک کننده
insulated layer
ماده ایزوله کننده
diluting media
ماده رقیق کننده
sorbent
ماده جذب کننده
insulating material
ماده ایزوله کننده
emulsifier
ماده امولسیون کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
coolants
ماده سرد کننده
exclusion clause
ماده مستثنی کننده
coolants
ماده خنک کننده
moderates
ماده معتدل کننده
coolant
ماده سرد کننده
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
phlorizin
ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
naphthenate drier
ماده خشک کننده نفت
fumigant
ماده ضد عفونی کننده تدخینی
cleanser
وسیله یا ماده تمیز کننده
cleansers
وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative
ماده خشک کننده رنگ
abstergent
شستشو دهنده ماده پاک کننده
neoclassical economics
در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
bespoke software
نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
this work is palling on me
اینکاردارد برای من خسته کننده یابیمزه میشود
boomerange
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
antimalarial
داروی مربوط بدرمان مالاریا داروی ضد مالاریا
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
bayonet thermocouple probe
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
tracer
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracers
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorant
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorants
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
processor
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
wrming message
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
callous
بیحس
insensitive
بیحس
insensitivity
بیحس
numb
بیحس
insensate
بیحس
insensible
بیحس
obtuse
بیحس
astonied
بیحس
senseless
بیحس
numbed
بیحس
impassive
بیحس
numbs
بیحس
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
back pressure turbine
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
litmus
ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
seared conscience
وجدان بیحس
amortize
بیحس کردن
to anaesthetize locally
بیحس کردن
numbly
بطور بیحس
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
he was petrified with fear
از ترس بیحس یا بی حرکت شد
anaesthetised
بیهوش یا بیحس کردن
incapable of pain
بیحس نسبت بدرد
unfeeling
بیحس فاقد احساسات
anaesthetized
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetizes
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetized
بیهوش یا بیحس کردن
numb
بیحس یاکرخت کردن
anaesthetising
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetize
بیهوش یا بیحس کردن
anaesthetises
بیهوش یا بیحس کردن
numbs
بیحس یاکرخت کردن
anaesthetizing
بیهوش یا بیحس کردن
anesthetizes
بیهوش یا بیحس کردن
numbed
بیحس یاکرخت کردن
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
anesthetizing
بیهوش یا بیحس کردن
formaldehyde
بفرمول HCHO
urea
اوره بفرمول 2
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
paralyze
از کار انداختن بیحس کردن
regional
<adj.>
موضعی
local
<adj.>
موضعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com