English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
cladding ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
Other Matches
shields هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
wafer تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
wafers تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
karyolymph ماده اساسی زمینه هسته سلولی
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
ferrite core ماده مغناطیسی کوچک که بار الکترومغناطیسی را نگه می دارد در هسته حافظه
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
protective زره حفافتی محافظت کننده
conductor وسیله هادی اجرا کننده
conductors وسیله هادی اجرا کننده
automatic reset circuit breaker محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
solid-state وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
coaxing کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
insulating مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductor خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
filler ماده پر کننده
fillers ماده پر کننده
printed circuit ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
printed circuit board ماده سطح که شیارهای هادی از جنس آهن دارد به صورت چاپ شده یا حکاکی روی سطح آن که وقتی قط عات روی آن نصب می شوند مدار را کامل میکند
moderating ماده معتدل کننده
moderates ماده معتدل کننده
coolant ماده سرد کننده
clarificant ماده تصفیه کننده
accelerant ماده تسریع کننده
diluting media ماده رقیق کننده
diluent ماده رقیق کننده
sorbent ماده جذب کننده
accelerating agent ماده تسریع کننده
exclusion clause ماده مستثنی کننده
acidulating agent ماده اسیدی کننده
mordant ماده ثابت کننده
coolant ماده خنک کننده
acidifier ماده اسیدی کننده
emulsifier ماده امولسیون کننده
insulating material ماده ایزوله کننده
coolants ماده خنک کننده
emulsifiers ماده امولسیون کننده
illuminant ماده روشن کننده
wetting agent ماده خیس کننده
coolants ماده سرد کننده
disinfector ماده ضدعفونی کننده
moderate ماده معتدل کننده
moderated ماده معتدل کننده
insulated layer ماده ایزوله کننده
superconductive خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
cleanser وسیله یا ماده تمیز کننده
fumigant ماده ضد عفونی کننده تدخینی
insulant ماده مقاومت کننده مقاوم
cleansers وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative ماده خشک کننده رنگ
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
naphthenate drier ماده خشک کننده نفت
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
conductor rail ریل هادی شمش هادی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
nuclide کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
photoconductive هادی حساس نسبت به نور هادی نور
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
magnetic nuclear resonance تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته
nuclear magnetic resonance تشدید مغناطیس هسته رزونانس مغناطیس هسته
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments ماده رنگی ماده ملونه
preservation محافظت
care محافظت
conservation محافظت
protection محافظت
cared محافظت
cares محافظت
copy protection محافظت از کپی
protect محافظت کردن
shields محافظت کردن
guard محافظت کردن
guarding محافظت کردن
protecting محافظت کردن
guards محافظت کردن
protects محافظت کردن
shelters محافظت کردن
stickability قابلیت محافظت
preservation محافظت جلوگیری
shield محافظت کردن
thermal protection محافظت حرارتی
normal maintenance محافظت عادی
shelters محافظت حمایت
preserve wood محافظت چوب
sheltering محافظت کردن
sheltering محافظت حمایت
sheltered محافظت کردن
sheltered محافظت حمایت
shelter محافظت کردن
shelter محافظت حمایت
cares محافظت کردن مراقبت
right of self preservation حق محافظت از سرحدات خود
care محافظت کردن مراقبت
cared محافظت کردن مراقبت
protected storage انباره محافظت شده
security محافظت شده یا رمزدار
Health physics فیزیک محافظت از پرتو
protected storage حافظه محافظت شده
The Physics of Radiation Protection فیزیک محافظت از پرتو
to screen [from] [با پرده] محافظت کردن [از]
reserved words کلمههای محافظت شده
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
environments اطراف
environment اطراف
environs اطراف
milieux اطراف
milieu اطراف
milieus اطراف
parties اطراف
from the four winds از اطراف
unprotected که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
preserves حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
parkas نوعی کت برای محافظت از باد و باران
preserve حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
about در اطراف نزدیک
pericardium اطراف قلب
ambient noise صدای اطراف
pappus کلاله اطراف گل
go around <idiom> به اطراف سفرکردن
mess around <idiom> دو رو اطراف بازیکردن
vicinity در حدود در اطراف
sides of the question اطراف موضوع
periderm پوست اطراف
architrave گچبری اطراف در
wry به اطراف چرخاندن
gravesides اطراف قبر
wryly به اطراف چرخاندن
edge zone اطراف لبه
graveside اطراف قبر
breaker وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
steerer هادی
leading line خط هادی
guides هادی
guide هادی
guided هادی
conductors هادی
electric conductor هادی
leads هادی
lead هادی
ductile هادی
director هادی
directorial هادی
directors هادی
cable هادی
cabled هادی
conductor هادی
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
look round اطراف کار را دیدن
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
quayside زمین اطراف بارانداز
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
seaward اطراف دریا روبدریا
sea chest مکندههای اطراف ناو
port ریل اطراف ناو
touchline خط اطراف زمین فوتبال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com