Dictiornary-Farsi | ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن


Other Matches

reintegrate	تجدیدکردن
redintegrate	تجدیدکردن
resusctate	تجدیدکردن
brush up	معلومات خود را تجدیدکردن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
thermite	ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset	ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist	ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism	فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dope	معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector	دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolants	ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes	معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant	ماده سرماساز ماده خنک کننده
fuelled	ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment	ماده رنگی ماده ملونه
fuels	ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled	ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel	ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments	ماده رنگی ماده ملونه
fuelling	ماده انرژی زا ماده کارساز
gynandromorph	جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete	سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
reforming	اصلاح
shavind	اصلاح
reform	اصلاح
adjustments	اصلاح
reforms	اصلاح
adjustment	اصلاح
amendment	اصلاح
repaired	اصلاح
repair	اصلاح
amendments	اصلاح
rectification	اصلاح
emendation	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
rehabilitation	اصلاح
revisions	اصلاح
reformation	اصلاح
atonement	اصلاح
reparation	اصلاح
shading	اصلاح
modification	اصلاح
modifiation	اصلاح
correction	اصلاح
arrangement	اصلاح
arrangements	اصلاح
alternation	اصلاح
revision	اصلاح
improvement	اصلاح
improvements	اصلاح
reconciliation	اصلاح
betterment	اصلاح
reclamation	اصلاح
regeneration	اصلاح
melioration	اصلاح
regenarate	اصلاح شده
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
alter	اصلاح کردن
altered	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
reformists	اصلاح طلبانه
reformists	اصلاح طلب
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
alters	اصلاح کردن
improvably	اصلاح پذیر
self improvement	اصلاح خود
improver	اصلاح کننده
improvability	اصلاح شدنی
to sct aright	اصلاح کردن
self correcting code	کد خود اصلاح
reformist	اصلاح طلب
renovation	اصلاح نوسازی
reformist	اصلاح طلبانه
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
mender	اصلاح کننده
meliorate	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
redressed	اصلاح کردن
repents	اصلاح شدن
repenting	اصلاح شدن
modifying	اصلاح کردن
reclaim	اصلاح شدن
modifies	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
reclaiming	اصلاح شدن
reclaimed	اصلاح شدن
repented	اصلاح شدن
repent	اصلاح شدن
emending	اصلاح کردن
rectifier	وسیله اصلاح
reformation	اصلاح اساسی
modify	اصلاح کردن
reformism	اصلاح طلبی
amended	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
rectifier	اصلاح کننده
emends	اصلاح کردن
revising	حک و اصلاح کردن
revises	حک و اصلاح کردن
revise	حک و اصلاح کردن
reconcilability	اصلاح پذیری
accommodate	اصلاح کردن
emended	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
accommodates	اصلاح کردن
correctives	اصلاح کننده
mendable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
refornable	اصلاح پذیر
data modification	اصلاح داده ها
improvised	اصلاح شده
emendator	اصلاح کننده
amender	اصلاح کننده
incorrigible	اصلاح ناپذیر
corrective	اصلاح کننده
accords	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
accord	اصلاح کردن
reformatory	کانون اصلاح
corrector	اصلاح کننده
corrigibility	اصلاح پذیری
corrigible	اصلاح پذیر
reformatories	کانون اصلاح
emend	اصلاح کردن
betterment	اصلاح بهبود
address modification	اصلاح آدرس
accomodate	اصلاح کردن
amendable	قابل اصلاح
file	اصلاح کردن
ameliorable	قابل اصلاح
arrangement	ترتیب اصلاح
eugenics	اصلاح نژاد
rectify	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
address modification	اصلاح نشانی
modification	اصلاح مدل
modification	پیرایش اصلاح
redresses	اصلاح کردن
yates correction	اصلاح یتیس
arrangements	ترتیب اصلاح
rectified	اصلاح کردن
rectifies	اصلاح کردن
modified	اصلاح شده
correction for guessing	اصلاح برای حدس
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
corrected score	نمره اصلاح شده
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
recension	چاپ اصلاح شده
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
linebreed	اصلاح نژادی کردن
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
shaveling	ادم اصلاح کرده
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
solicitorship	اصلاح فیما بین
repentance	اصلاح مسیر زندگی
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
interbreed	اصلاح نژاد کردن
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
revisional	چاپ اصلاح شده
revised drawing	رسم اصلاح شده
reformers	مصلح اصلاح طلب
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
shaving	اصلاح صورت تراشی
revised edition	چاپ اصلاح شده
reformer	مصلح اصلاح طلب
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی