Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
body sand
ماسه پر کننده
Other Matches
building sand
خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand
ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand
ماسه ناپای ماسه غلطان
old red sandstone
سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
gritted
ماسه
sands
ماسه
yield of cdoncrete
ماسه
grit
ماسه
gravel
ماسه
crushed stone sand
ماسه
sand
ماسه
green sand
ماسه تر
ballast
ماسه
gritting
ماسه
uniform sand
ماسه یکنواخت
sand
ماسه ریختن شن
sand equivalent
همسنگ ماسه
sandstorm
ماسه باد
sands
ماسه ریختن شن
masonry sand
ماسه بنایی
masonry sand
ماسه ملاتی
marine sand
ماسه بادی
marine sand
ماسه دریایی
quick sand
ماسه روان
sandbank
کرانه ماسه
greensand
ماسه سبز
sanded
ماسه دار
pit sand
ماسه معدنی
sandrock
ماسه سنگ
sandblasting
ماسه پرانی
sandstorms
ماسه باد
sandblast
باپاشیدن ماسه
sandband
کران ماسه
uniform sand
ماسه یکدست
sandbanks
کرانه ماسه
sandstone
ماسه سنگ
he was neat
بی ماسه خالص
gritting
ماسه درشت
gritted
ماسه درشت
sanbar
کران ماسه
quarries
معدن شن و ماسه
grit
ماسه درشت
detritic sand
ماسه فرسایهای
desilter
ماسه گیر
arenaceous
ماسه وار
sand clay
رس ماسه دار
quarry
معدن شن و ماسه
quarrying
معدن شن و ماسه
sand blasting
ماسه پاشی
quicksand
ماسه بادی
sanding
ماسه گذاری
sand dressing
ماسه پاشی
sandstone
سنگ ماسه
fine sand
ماسه ریز
dune sand
ماسه بادی
sand trap
ماسه گیر
sand store
انبار ماسه
sand stone
ماسه سنگ
running sand
ماسه بادی
heap of sand
توده ماسه
sand pile
توده ماسه
magazines
مخزن ماسه
magazine
مخزن ماسه
sand layer
لایه ماسه
sand filling
ماسه گرفتگی
quicksand
ماسه متحرک
molding sand
ماسه قالب گیری
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
calcareous sandstone
ماسه سنگ اهکی
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
siliceous sandstone
ماسه سنگ سیلیس
micaceous sandstone
ماسه سنگ میکادار
backing sand
ماسه پشت قالب
sabulous
ریگزار ماسه دار
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
sand dredger
ماشین مکنده ماسه
grit
خاک ماسه سنگ
grit
درشت ماسه سنگ
gritted
خاک ماسه سنگ
sand pit
گود ماسه برداری
gritting
خاک ماسه سنگ
foundry sand
ماسه ی ریخته گری
sand mix
ماسه اغشته سرد
sand lime brick
اجر ماسه اهکی
gritted
درشت ماسه سنگ
gritting
درشت ماسه سنگ
feldspathic sandstone
ماسه سنگ فلدسپاتی
sandy soil
زمین ماسه زار
core sand
ماسه ریخته گری
sand blast nozzle
شیپوره ماسه پاشی
sand blasting practice
عملیات ماسه پاشی
sandy earth
زمین ماسه دار
aggradation
فراسازی ماسه گرفتگی
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
sand blast unit
واحد ماسه پاشی
blast grit
ماسه هوا داده شده
chalky sandstone
ماسه سنگ نرم اهکی
mottled sandstone
ماسه سنگ رگه دار
loamy sandstone
ماسه سنگ خاک رسی
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
molasse
سنگ ماسه اهکی رسدار
argillaceous sand stone
ماسه سنگ خاک رسی
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
send yaghting
مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
sandy limestone
سنگ اهک ماسه دار
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
molding sand preparation plant
واحد تهیه ماسه قالب گیری
flukes
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
fluke
قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
sandpit
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
sandbox
[British]
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
send sailing
مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
Dry sand absorbs water.
ماسه خشک آبرا جذب می کند
sand box
جعبه شن و ماسه
[مخصوص بازی بچه ها]
proportioning
توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
wet classifler
سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
binder
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
alluviation
رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
binders
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
core binder
ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
batches
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch
اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
coffin
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffins
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
puddle
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles
ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
aggregates
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com