English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
fail safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
Other Matches
interruptor ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
proximity fuze ماسوره خودکار ماسوره زمان متغیر
fuze setting بستن زمان به ماسوره تنظیم ماسوره
variable time ماسوره زمان متغیر ماسوره زم
antihandling fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
antidisturbance fuze ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به دستکاری
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
spool ماسوره
base fuze ماسوره ته
cop ماسوره نخ
fuze ماسوره
bobbins ماسوره
bobbin ماسوره
spools ماسوره
lunt ماسوره
firing device ماسوره
reeled ماسوره
fused ماسوره
reels ماسوره
fuse ماسوره
reel ماسوره
reeling ماسوره
cannula ماسوره
mechanical time fuze ماسوره زمانی
hank ماسوره کلافه
safety fuze ماسوره تامینی
hanks ماسوره کلافه
spooling ماسوره کردن
unions مهره ماسوره
union مهره ماسوره
time fuse ماسوره زمانی
nut and union مهره ماسوره
percussion fuze ماسوره ضربتی
cavity مقر ماسوره
cavities مقر ماسوره
defuse ماسوره کشیدن
defused ماسوره کشیدن
defuses ماسوره کشیدن
defusing ماسوره کشیدن
proximity fuze ماسوره مجاورتی
hasps ماکو ماسوره
hasp ماکو ماسوره
pressure device ماسوره فشاری
point detonating fuze ماسوره انی
fuze action عمل ماسوره
delay fuze ماسوره تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
delayed action با ماسوره تاخیری
driving sleeve مهره ماسوره
fuzing بستن ماسوره
firing device ماسوره مین
fuze setting زمان ماسوره
fuze range بردمربوط به ماسوره
fuse key کلید ماسوره
fuse setter ماسوره بند
non delay ماسوره بی تاخیر
sleeves مهره ماسوره
base fuze ماسوره ته گلوله
base fuze ماسوره ته پران
conduit coupling مهره ماسوره
blasting fuze ماسوره انفجاری
proximity ماسوره مجاورتی
camouflet حفره ماسوره
sleeve مهره ماسوره
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
blasting fuze ماسوره منفجر کننده
super quick ماسوره فوق انی
flash fuze ماسوره الکتریکی یا جرقهای
firing pull device ماسوره کششی مین
firing pressure device ماسوره فشاری مین
activated mine مین با ماسوره فرعی
pull device ماسوره کشش مین
connection fuse ماسوره اتصال دهنده
quick action عمل انی ماسوره
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
self destroying ماسوره خود ترکان
fuze cavity سوراخ جای ماسوره
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
fuze cavity حفره نصب ماسوره
adapters تطبیق دهنده ماسوره
fuze range برد عمل کرد ماسوره
graze sensitive ماسوره مخصوص تیر کمانه
graze sensitive ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
instantaneous دفعتا ماسوره فوق انی
fuzewell liner بوش نگهدارنده خرج بوستر ماسوره
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
boresafe fuze ماسوره دارای ضامن حرکت در داخل لوله
hydrostatic مربوط به فشار عمق اب ماسوره زیر ابی
cavities گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
cavity گودال محل نصب ماسوره در روی گلوله
bead-and-reel [دانه تسبیح گرد شبیه قرقره یا ماسوره]
shuttered fuze ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
secure مطمئن تامین کردن
secures مطمئن تامین کردن
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
internal security تامین داخلی
pacification تامین ثبات داخلی
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
mine casemate بدنه ماسوره و چاشنی مین بدنه کلاهک مین
concussion ضربتی ماسوره ضربتی
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
to secure تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
divert action عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
incretion ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
squawked مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
selsyn devices synchro دستگاههای همگرد
peripherals دستگاههای جانبی
photoelectric devices دستگاههای فتوالکتریکی
control transmitter دستگاههای همگرد
cryptoequipment دستگاههای رمز
clustered devices دستگاههای گروهی
hardware دستگاههای اصلی
self synchronous devices دستگاههای همگرد
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
crushing and grinding equipment دستگاههای خرد کننده
electrodiagnosis تشخیص با دستگاههای برقی
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
avionic مربوط به دستگاههای خودکار هواپیما
exchange selector سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
instrument flight پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
computer interface unit وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
full hearted مطمئن
confident مطمئن
sure مطمئن
assured مطمئن
trustful مطمئن
safes مطمئن
safest مطمئن
safer مطمئن
surer مطمئن
in the bag <idiom> مطمئن
surest مطمئن
safe مطمئن
homing station ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
avionics فن استفاده از دستگاههای الکتریکی و خودکار درهوانوردی و نجوم
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
famos Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
safe life عمر مطمئن
ensured مطمئن ساختن
safe working load بارکاری مطمئن
trusts مطمئن بودن
ensures مطمئن ساختن
insures مطمئن ساختن
ensuring مطمئن ساختن
secure of victory مطمئن به پیروزی
insurance امتیاز مطمئن
insurance ذخیره مطمئن
trust مطمئن بودن
secures مطمئن استوار
ensure مطمئن ساختن
certify مطمئن کردن
certifies مطمئن کردن
nail down <idiom> مطمئن بودن
over confident زیاد مطمئن
insecure غیر مطمئن
insuring مطمئن ساختن
trusted مطمئن بودن
self confident مطمئن بخود
to feel secure مطمئن شدن
I am sure that ... من مطمئن هستم که ...
supersub ذخیره مطمئن
assurer مطمئن سازنده
assuror مطمئن سازنده
certifying مطمئن کردن
to feel secure مطمئن بودن
self-confident مطمئن به خود
secure مطمئن استوار
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
commutation تغییر جهت پی در پی جریان در سیم پیچهای دستگاههای الکتریکی
I am certain of it. من درباره اش مطمئن هستم.
but don't hold me to it [idiom] ولی مطمئن نیستم
surefire مطمئن نتیجه بخش
self assured مطمئن بنفس خود
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
self-assured مطمئن بنفس خود
to make no doubt مطمئن بودن شک نداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com