Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English
Persian
engine
ماشین بخار
steamer
ماشین بخار
steamers
ماشین بخار
steam engine
ماشین بخار
Search result with all words
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
bleeder type steam engine
ماشین بخار با شیر اطمینان
non condensing
ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
ager
نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
Other Matches
precipitation of moisture
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
reeks
بخار
reeked
بخار
haze
بخار
reek
بخار
reeking
بخار
vapo
بخار
gassed
بخار
gases
بخار
gas
بخار
vaporer
بخار زا
vaporific
بخار زا
vaporific
بخار شو
gasses
بخار
fume
بخار
vapor
بخار
fuming
بخار
fumes
بخار
fumed
بخار
water vapor
بخار اب
steamed
بخار اب
steaming
بخار اب
steam
بخار اب
steaming
بخار
aqueous vapor
بخار اب
steam
بخار
halitus
بخار
steams
بخار
miasmas
بخار بد بو
miasma
بخار بد بو
brume
بخار
steams
بخار اب
vapour
بخار
steamed
بخار
vapour
بخار اب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
steamiest
شبیه بخار
fume
دود بخار
steamiest
پر حرارت پر بخار
hooter
سوت بخار
flues
لوله بخار
flue
لوله بخار
fumed
بخار شدن
steamier
پر حرارت پر بخار
steamier
شبیه بخار
fuming
دود بخار
fuming
بخار شدن
fumed
دود بخار
superheated steam
بخار داغ
fumes
دود بخار
fume
بخار شدن
hooters
سوت بخار
horsepower
اسب بخار
vaporizable
بخار شدنی
vaporizer
بخار کننده
vaporizer
مولدهای بخار
vaporous
بخار دار
vaporous
مانند بخار
vapory
بخار وار
vapory
بخار مانند
vapory
شبیه بخار
vapory
بخار الود
vapour pressure
فشار بخار اب
volatilize
بخار شدن
cheval vapor
اسب بخار
HP
اسب بخار
bucket of steam
سطل بخار
exhaust steam
بخار خروجی
vaporing
بخار دادن
vapor pressure
فشار بخار
vapor trail
لولههای بخار
vaporable
بخار شدنی
vaporarium
حمام بخار
vapour bath
حمام بخار
vaporer
بخار دار
gasiform
بخار مانند
atmology
علم بخار اب
gland steam
بخار دورزبانه
gas tank
بخار بنزین
furnace dust
بخار کوره
fumatorium
اطاق بخار
flue dust
بخار گاز
flue boiler
دیگ بخار
fumes
بخار شدن
vaporized
بخار شدن
live steam
بخار زنده
colic
بخار یاگازمعده
steam bath
حمام بخار
steam boat
کرجی بخار
steam boat
کشتی بخار
steam boiler
دیگ بخار
steam distillation
تقطیر با بخار اب
steam stripping
تقطیر با بخار اب
steam engine
موتور بخار
vaporizes
بخار شدن
steam fog
مه حاصل از بخار اب
steam gas
بخار دواتشه
vaporimeter
بخار سنج
saturated body
بخار مشبع
pulsimeter
تلمبه بخار
vaporize
بخار شدن
vaporising
بخار شدن
vaporises
بخار شدن
vaporised
بخار شدن
reeks
بخار دهان
vaporizing
بخار شدن
pet cock
شیر بخار
reeking
بخار دهان
mofette
بخار بدبو
reeked
بخار دهان
mercury vaper
بخار جیوه
turbine
توربین بخار
reek
بخار دهان
turbines
توربین بخار
steam generator
دیگ بخار
steam hammer
چکش بخار
steam gauge
بخار سنج
boilers
مولد بخار
boilers
دیگ بخار
boiler
مولد بخار
boiler
دیگ بخار
steamy
پر حرارت پر بخار
horse power
اسب بخار
steamer
کشتی بخار
steam ship
کشتی بخار
steam trap
تله بخار
steam turbine
توربین بخار
steam valve
دریچه بخار
steam whistle
سوت بخار
steamboat
کشتی بخار
steamship
کشتی بخار
stream turbine
توربین بخار
sudatorium
حمام بخار
vaporization
تبدیل به بخار
vaporization
بخار سازی
pulsometer
تلمبه بخار
sweating bath
حمام بخار
steamers
کشتی بخار
steamy
شبیه بخار
steams
بخار کردن
Turkish bath
گرمابه بخار
steamed
بخار کردن
Turkish baths
گرمابه بخار
steaming
بخار کردن
steam
بخار کردن
bottom blow
شیر ته دیگ بخار
vapor deposition
رسوب سازی با بخار
blasts
جریان هوایا بخار
electric boiler
دیگ بخار برقی
steam fitter
تعمیر کارلوله بخار
boilermaker
سازنده دیگ بخار
superheated vapor
بخار ابر گرم
ammonia
محلول یا بخار امونیاک
steam tight
مانع خروج بخار
steamy
دارای بخار مه الود
equilibrium vapor pressure
فشار بخار تعادل
steam heating
ایجاد حرارت با بخار
saunas
حمام بخار فنلاندی
sauna
حمام بخار فنلاندی
boiler maker
متصدی دیگ بخار
boiler maker
سازنده دیگ بخار
vapor trail
مسیر عبور بخار
fumed
غضب بخار دادن
gland steam
بخار دور اب بند
fumes
غضب بخار دادن
dry pipe
لوله بخار خشک
fuming
غضب بخار دادن
boiler room
اطاق دیگ بخار
high pressure steam
بخار فشار قوی
steamier
دارای بخار مه الود
steamiest
دارای بخار مه الود
blast
جریان هوایا بخار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com