Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bleeder type steam engine
ماشین بخار با شیر اطمینان
Other Matches
steamers
ماشین بخار
engine
ماشین بخار
steamer
ماشین بخار
steam engine
ماشین بخار
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
non condensing
ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
ager
نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
precipitation of moisture
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
confident test
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
اطمینان قابلیت اطمینان
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
certainty
اطمینان
trusted
اطمینان
sureties
اطمینان
certes
اطمینان
assurances
اطمینان
surety
اطمینان
assurance
اطمینان
security
اطمینان
trustingly
با اطمینان
certainties
اطمینان
affiance
اطمینان
safety
اطمینان
assuredness
اطمینان
trusts
اطمینان
confidence limit
حد اطمینان
confidence
اطمینان
confidences
اطمینان
certitude
اطمینان
trust
اطمینان
instable
بی اطمینان
fideism
اطمینان
ensure
اطمینان یافتن
interval confidence
دامنه اطمینان
assures
اطمینان دادن
level of confidence
سطح اطمینان
aplomb
اطمینان بخود
limits of confidence
حدود اطمینان
solid
قابل اطمینان
solids
قابل اطمینان
assurable
قابل اطمینان
assurance factor
ضریب اطمینان
interval confidence
فاصله اطمینان
trusty
اطمینان بخش
fiducial interval
فاصله اطمینان
reliable
قابل اطمینان
assure
اطمینان دادن
safety belts
کمربند اطمینان
reassurance
اطمینان مجدد
reassurance
اطمینان افرینی
reassurances
اطمینان مجدد
reassurances
اطمینان افرینی
factor of safety
عامل اطمینان
valid
قابل اطمینان
reputable
قابل اطمینان
factor of safety
ضریب اطمینان
i'll warrant
اطمینان میدهم
insurance stockage
ذخیره اطمینان
dependability
قابلیت اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
cretain
تاحدی اطمینان
confidence interval
فاصله اطمینان
fire escape
پلکان اطمینان
fire escapes
پلکان اطمینان
relief valve
شیر اطمینان
safety fuse
فیوز اطمینان
safety glass
شیشه اطمینان
safety lamp
چراغ اطمینان
safety plug
پولک اطمینان
safety valve
دریچه اطمینان
uncertainty
عدم اطمینان
safety hook
قلاب اطمینان
uncertainties
عدم اطمینان
confidence coefficicent
ضریب اطمینان
confidence belt
کمربند اطمینان
trustful
معتمد اطمینان
coniviction
عقیده اطمینان
assurer
اطمینان دهنده
assuror
اطمینان دهنده
unreliability
عدم اطمینان
unpromising
غیرقابل اطمینان
confidence limits
حدود اطمینان
truster
اطمینان کننده
bleeder valve
شیر اطمینان
overconfidence
اطمینان بیش از حد
play up
اطمینان دادن به
safe valve
دریچه اطمینان
coefficient of safety
ضریب اطمینان
positiveness
قطعیت اطمینان
quality assurance
اطمینان از کیفیت
confidence level
درجه اطمینان
sicker
قابل اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
failure safety
قابلیت اطمینان
liable
قابل اطمینان
accredit
اطمینان کردن
ensuring
اطمینان یافتن
insures
اطمینان یافتن
insuring
اطمینان یافتن
reliability
قابل اطمینان
confidingly
از روی اطمینان
safety-valves
دریچه اطمینان
reliability
قابلیت اطمینان
safety-valve
دریچه اطمینان
dependable
قابلیت اطمینان
accrediting
اطمینان کردن
accredits
اطمینان کردن
ensured
اطمینان یافتن
safety belt
کمربند اطمینان
confided
اطمینان کردن
ensures
اطمینان یافتن
confide
اطمینان کردن
confides
اطمینان کردن
assuring
اطمینان دادن
fume
بخار
steams
بخار اب
fumed
بخار
gases
بخار
steams
بخار
gas
بخار
reeked
بخار
reek
بخار
fuming
بخار
fumes
بخار
haze
بخار
aqueous vapor
بخار اب
steam
بخار اب
steam
بخار
gassed
بخار
halitus
بخار
gasses
بخار
steaming
بخار اب
steaming
بخار
steamed
بخار اب
steamed
بخار
reeking
بخار
water vapor
بخار اب
vaporific
بخار شو
vaporific
بخار زا
vaporer
بخار زا
brume
بخار
miasmas
بخار بد بو
miasma
بخار بد بو
vapor
بخار
vapour
بخار اب
vapour
بخار
vapo
بخار
reeks
بخار
trusty
موتمن مورد اطمینان
trusted
اطمینان پشت گرمی
safe yield
بده قابل اطمینان
reasure
دوباره اطمینان یا قوت
area of uncertainity
منطقه عدم اطمینان
ultimate factor of safety
ضریب اطمینان اختیاری
trusts
اطمینان پشت گرمی
safer
صحیح اطمینان بخش
safe
صحیح اطمینان بخش
safest
صحیح اطمینان بخش
check
اطمینان از صحت چیزی
checks
اطمینان از صحت چیزی
checked
اطمینان از صحت چیزی
trust
اطمینان پشت گرمی
qualms
عدم اطمینان بیم
persuasions
اطمینان عقیده دینی
safes
صحیح اطمینان بخش
persuasion
اطمینان عقیده دینی
mistrusts
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
اطمینان نکردن به فن داشتن
reassures
دوباره اطمینان دادن
mistrust
اطمینان نکردن به فن داشتن
fiduciary
اطمینان بخش ثقه
reassured
دوباره اطمینان دادن
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
qualm
عدم اطمینان بیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com