Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
typograph
ماشین حروف ریزی وحروف چینی
Other Matches
monotype
ماشین حروف ریزی و حروف چینی
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
multigraph
ماشین حروف چینی و چاپ
Linotype
ماشین حروف چینی سطر به سطر
typesetting
حروف چینی
type setting
حروف چینی
composing
حروف چینی
automatic typesetting
حروف چینی خودکار
computer typesetting
حروف چینی کامپیوتری
composing stick
قالب حروف چینی
phototypesetter
حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز
type metal
فلز حروف ریزی
twicer
حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
mowing machine
ماشین علف چینی
facsimile
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimiles
روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
baudot code
کد ارسال با حروف 5 بیتی که در ماشین تایپهای دور نویس استفاده میشود
platen
صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
marks
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
qwerty
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
letter quality printing
خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
sinicism
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize
جنبه چینی دادن چینی کردن
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
optical
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
Loudon's hollow wall
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
readout
وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
block letter
حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
self-
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
ocr
فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
separated
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift keys
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
optical
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
normalised
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalises
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalizes
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising
تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
graphics
ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
users
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
user
حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
types
حروف چاپی حروف چاپ
typed
حروف چاپی حروف چاپ
cases
حروف بزرگ یا حروف معمولی
case
حروف بزرگ یا حروف معمولی
type
حروف چاپی حروف چاپ
non destructive cursor
صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
spoonerism
اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
moulting
پر ریزی موی ریزی
NDR
سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
planning factor
معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning comission
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning directive
دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
italic
حروف یک وری حروف کج
simplex method
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
syllabary
حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
planning guidance
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Chinese
زن چینی
bond
رج چینی
Chinese
چینی ها
brick bond
رج چینی
joss
بت چینی
Chinese
چینی
maying
گل چینی
china
چینی
masonry bond
رج چینی
sinitic
چینی
porcelain
چینی
oblique bond
رج چینی کلاغ پر
stowage
بار چینی
stowage
تنگ هم چینی
sinify
چینی کردن
porcelain tile
کاشی چینی
Chinese
مرد چینی
brick work
اجر چینی
pongee
حریر چینی
fuse block
چینی فیوز
stretcher bond
رج چینی راسته
malice
اسباب چینی
lintel-course
هره چینی
porcelain
فروف چینی
faince
بدل چینی
rhubarb
ریوند چینی
piper cubeba
کبابه چینی
falbala
چین چینی
petuntse
سنگ چینی
petuntse
خاک چینی
granite ware
چینی خارایی
Chinese puzzles
معمای چینی
faience
بدل چینی
sheepshearing
پشم چینی
china
فروف چینی
parian ware
چینی یا روسی
parian ware
چینی مرمری
pekin
حریر چینی
Chinese
زبان چینی
china rhubard
ریوند چینی
Chinese puzzle
معمای چینی
gossip
سخن چینی
blocking-course
هره چینی
bick bond
آجر چینی
vintage
انگور چینی
gossiped
سخن چینی
vintages
انگور چینی
chinese architecture
معماری چینی
revetment
سنگ چینی
porcelain clay
خاک چینی
chinese binary
دودویی چینی
kaoline
خاک چینی
chinaware
فروف چینی
china root
چوب چینی
quartz
سنگ چینی
herring bone bond
رج چینی جناغی
china clay
خاک چینی
header bond
رج چینی کلگی
cubeb
کبابه چینی
ailanthus
سماق چینی
raking bond
رج چینی جناغی
kaolin
خاک چینی
rearrangment
باز چینی
crockery
بدل چینی
set up
مقدمه چینی
porcellanous
چینی وار
porcelainlike
چینی مانند
porcelainous
چینی وار
gleaning
دانه چینی
porcelainous
از جنس چینی
conspiracies
اسباب چینی
porcellaneous
چینی وار
gleaning
خوشه چینی
porcellanic
از جنس چینی
porcellanic
چینی وار
porcellanous
از جنس چینی
porcellaneous
از جنس چینی
gossiping
سخن چینی
porcelaine
فرف چینی
vitreous china
چینی لعابدار
tale bearing
سخن چینی
setup
مقدمه چینی
tangram
معمای چینی
gossips
سخن چینی
conspiracy
اسباب چینی
high tension porcelaine
چینی فشار قوی
pug
سگ کوتاه قامت چینی
Taoism
پیروی از طریقت چینی
sinify
جنبه چینی دادن
quartzif erous
سنگ چینی دار
To tell tales. To be a gossip(an informer)
خبر چینی کردن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
gossiped
سخن چینی کردن
gossiping
سخن چینی کردن
indo chinese
دورگه هندی و چینی
chow mein
نوعی غذای چینی
gossip
سخن چینی کردن
gossips
سخن چینی کردن
bond
اجر چینی نماچینی
conspiratress
اسباب چینی کردن
overlapping tile
سفال چینی نیمانیم
stretcher bond
اجر چینی راسته
to form a plot
اسباب چینی کردن
pugs
سگ کوتاه قامت چینی
chinese fret
[زنجیره ی هندسی چینی]
gleans
خوشه چینی کردن
souchong
چای سیاه چینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com