Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
contouring shaper
ماشین رنده کاری
Other Matches
armor plate planer
ماشین رنده ورق زرهی
smooth plane
رنده صاف کاری
bevel gear generator
ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
saddle
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddled
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddles
صفحه رنده بند ماشین تراش
planer
دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
sowing machine
ماشین تخم کاری
machine time
زمان ماشین کاری
ultrasonic machining
ماشین کاری التراسونیک
seeding machine
ماشین تخم کاری
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
shingler
ماشین چکش کاری اهن گداخته
lubritorium
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
jointer
رنده دستگاه رنده بلند
burring
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burred
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burrs
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
burr
برامدگی تیز یا زبر یک فلز براثر عملیات ماشین کاری
bits
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bit
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
spoke shave
رنده مشته رنده کبوتری رنده کبوتری
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
vending machines
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machine
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
shaver
رنده
grates
رنده
planer bed
کف رنده
plane
رنده
turning tool
رنده
bevel
رنده کر دن
planing
رنده
shavers
رنده
grated
رنده
planed
رنده
planer
رنده کش
scraper
رنده
planes
رنده
grate
رنده
oblique edged scraper
رنده کج
chip
رنده کردن
moulding plane
رنده ابزار
rack
میله رنده
chips
رنده کردن
die stock
بدنه رنده
excelsior
رنده چوب
planed
رنده کردن
racked
میله رنده
racks
میله رنده
grooving plane
رنده شیار
rabbet plane
رنده دو راهه
toothing plane
رنده خشخاش
toothing plane
رنده خط گیری
stock
بدنه رنده
stocked
بدنه رنده
plane iron
تیغ رنده
bit
تیغه رنده
rack type cutter
شانه رنده
european type plane
رنده فرنگی
grate
رنده کردن
wracked
میله رنده
wracks
میله رنده
plane
رنده کردن
grates
رنده کردن
round edged scraper
رنده نیمبر
grated
رنده کردن
routing plane
رنده کفرند
routing plane
رنده تهرند
plane knife
تیغه رنده
sash plane
رنده بغل
shave
رنده کردن
cross plane
رنده کردن
grater
رنده آشپزخانه
chipper
رنده نجاری
jointing plane
رنده دستگاه
jointing plane
رنده بلند
bits
تیغه رنده
compass plane
رنده سینه
smooth with the plane
رنده کردن
shaved
رنده کردن
smoothen
رنده کردن
jack plane
رنده دستگاه
spoke shave
رنده مشتی
smoothing plane
رنده دو تیغ
smoothing plane
رنده پرداخت
jack plane
رنده بزرگ
planing
رنده کردن
shaves
رنده کردن
planes
رنده کردن
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
grooving plane
رنده کام کنی
tooth plane
رنده دندانه دار
hand plane
رنده کردن دستی
adjustable plane
رنده درجه دار
stick plane
رنده با تیغه گرد
rabbet plane
رنده کام کنی
stick plane
رنده میله دار
planing
با رنده صاف کردن
plane
با رنده صاف کردن
planed
با رنده صاف کردن
jack plane
رنده درشت تراش
rebate plane
رنده کام کنی
planes
با رنده صاف کردن
body of carpenter's plane
کوله رنده نجاری
dado plane
رنده کام کنی
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
planing iron grinder
دستگاه تیزکننده تیغه رنده
double housing planner
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
sauerkraut
کلم رنده شده واب پز با سرکه
bevel gear planer
دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
slotting
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slot
شیار دراوردن رنده کردن چاک
slots
شیار دراوردن رنده کردن چاک
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
double standard planer
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
ricer
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
machine
ماشین
machines
ماشین
machanist
ماشین چی
motor-
ماشین
motors
ماشین
runners
ماشین چی
automatons
ماشین
mill
ماشین
motored
ماشین
runner
ماشین چی
machined
ماشین
motor
ماشین
freeze-up
ماشین
mills
ماشین
automaton
ماشین
mechanism
ماشین
gin
ماشین
pressman
ماشین چی
pressmen
ماشین چی
engine
ماشین
gins
ماشین
plant
ماشین
mechanisms
ماشین
plants
ماشین
wheel
رل ماشین
apparatus
ماشین
wheeling
رل ماشین
wheels
رل ماشین
lathes
ماشین تراش
chauffeur
راننده ماشین
tar spraying machine
ماشین قیرپاش
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
stamper
ماشین منگنه
seaming machine
ماشین درزگیری
synchronous machine
ماشین همگام
sequential machine
ماشین ترتیبی
machine instruction
دستورالعمل ماشین
chauffeured
راننده ماشین
teaching machine
ماشین اموزش
teaching machine
ماشین تدریس
synchronous machine
ماشین همزمان
chauffeuring
راننده ماشین
lorries
ماشین باری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com