Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
card
ماشین پرداخت پارچه
cards
ماشین پرداخت پارچه
Other Matches
gig mill
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
polishing lathe
ماشین تراش پرداخت
gear grinder
ماشین پرداخت چرخ دنده
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
biased fabric
پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
canvas
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan
یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases
پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
sarcenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet
پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
napping waste
ضایعات عمل خارزنی
[این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
solidungular
یک پارچه سم
manta
پارچه
fabric
پارچه
fabrics
پارچه
moire
پارچه
three piece
سه پارچه
solids
یک پارچه
consolidated
یک پارچه
solid
یک پارچه
cloth
پارچه
textiles
پارچه
stuffs
پارچه
cloths
پارچه
textile
پارچه
moir
پارچه
stuffed
پارچه
stuff
پارچه
monolithic
یک پارچه
right side of a cloth
روی پارچه
cottons
پارچه نخی
nomex
پارچه ضد اتش
cotton
پارچه نخی
worsted
پارچه پشمی
piece part
قطعه یک پارچه
ticking
پارچه تشکی
ticking
پارچه دوشکی
jerseys
پارچه کشباف
textile
پارچه بافته
fluff
خواب پارچه
fluffed
خواب پارچه
organdy
پارچه ارگاندی
oil cloth
پارچه مشمعی
jersey
پارچه کشباف
fluffing
خواب پارچه
pole mast
دیرک یک پارچه
suiting
پارچه لباسی
flock paper
پارچه نما
fluffs
خواب پارچه
textiles
پارچه بافته
integrated aircraft
هواپیمای یک پارچه
monolith
ستون یک پارچه
burlap
پارچه کیسهای
oilcloth
پارچه برزنت
oilcloth
پارچه مشمع
bulk cargo
بار یک پارچه
flush decker
پل هوایی یک پارچه
full fashioned
پارچه چسبان
cardigans
پارچه ژاکت
cardigan
پارچه ژاکت
monoliths
ستون یک پارچه
fagend
سرتیکه پارچه
canvas top
پارچه کرباسی
delaine
پارچه پشم
double cloth
پارچه دولا
consolidant
یک پارچه کننده
skirtings
پارچه دامنی
skirting
پارچه دامنی
cloth merchant
پارچه فروش
cilice
پارچه مویی
elastic web
پارچه کش دار
empire cloth
پارچه روغنی
oiled cloth
پارچه روغنی
bagging
پارچه کیسهای
furniture textile
پارچه تزیینی
grille cloth
پارچه بلندگو
varnished cambric
پارچه اغشته
varnished cloth
پارچه اغشته
indiscretely
بطور یک پارچه
oilskin
پارچه برزنت
kerseymere
پارچه کشمیری
lambrequin
پارچه روبخاری
lustring
پارچه براق
lutestring
پارچه براق
macintosh
پارچه بارانی
mercer
پارچه فروش
impregnated cloth
پارچه اغشته
macintoshes
پارچه بارانی
mackintosh
پارچه بارانی
aba
پارچه عبایی
rep
پارچه مبلی
linen
پارچه کتانی
rag dolls
عروسک پارچه یی
haircloth
پارچه مویی
haircloth
پارچه خیمهای
rag doll
عروسک پارچه یی
huck aback
پارچه حوله ای
huckabach
پارچه حوله
mackintoshes
پارچه بارانی
silk
پارچه ابریشمی
A bale of cloth.
یک توپ پارچه
flax
پارچه کتان
gabardine
پارچه گاباردین
bolting
توپ پارچه
piled
پارچه خزنما
tapestry
پارچه پردهای
fag ends
سرتیکهی پارچه
water fast
پارچه شورنرو
bolt
توپ پارچه
pieces
مهره پارچه
wigan
پارچه استری
scarlet
پارچه مخمل
wrong side of a cloth
پشت پارچه
tapestries
پارچه پردهای
cl
ترخیص پارچه
fag end
سرتیکهی پارچه
bolts
توپ پارچه
mohair
پارچه موهر
jute fabric
پارچه چتایی
solidifying
یک پارچه شدن
solidify
یک پارچه شدن
solidifies
یک پارچه شدن
solidified
یک پارچه شدن
garnishes
پارچه سفید
suede
پارچه جیر
garnished
پارچه سفید
tufts
ریشه پارچه
tuft
ریشه پارچه
piled
خواب پارچه
bolted
توپ پارچه
pile
پارچه خزنما
pile
خواب پارچه
garnish
پارچه سفید
ruche
پارچه توری
silk cloth
پارچه ابریشمی
drapery
پارچه فروشی
skirter
پارچه دامنی
soliped
یک پارچه سم جانورتک سم
draperies
پارچه بافی
draperies
پارچه فروشی
swaddling clothes
پارچه قنداقی
swathing clothes
پارچه قنداقی
gossamer
پارچه بسیارنازک
drapery
پارچه بافی
shirting
پارچه پیراهنی
canvas
پارچه برزنتی
ruching
پارچه توری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com