Dictiornary-Farsi | مالش سریع بدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
rubdown	مالش سریع بدن


Other Matches

rollover	استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express	کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma	اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
scrub	مالش
frottage	مالش
friction	مالش
gnawing	مالش
scrubbing	مالش
frictions	مالش
scrubs	مالش
scrubbed	مالش
dma	CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
scumble	مالش مختصر
attrition	مالش خراش
magnetic friction	مالش مغناطیسی
chafes	مالش دادن
angle of friction	زاویه مالش
coefficient of friction	ضریب مالش
friction	مالش اختلاف
chafe	مالش دادن
frictions	مالش اختلاف
chafing	مالش دادن
to rub sore	از مالش زیادزخم کردن
snap pass	پاس سریع با پیچش سریع مچ
they give it a good scrub	خوب انرا مالش میدهند
liniment	مرهم رقیق روغن مالش
tribometer	مالش سنج سایش ازما
liniments	مرهم رقیق روغن مالش
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
osteopathy	درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
whet	عمل تیز کردن بوسیله مالش
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
hydro-electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro electric	وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electrostatic charge	بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
speediness	سریع السیر سریع
speedy	سریع السیر سریع
wipe	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped	خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
accelerator	سریع
swifter	سریع
gleg	سریع
prompts	سریع
swift	سریع
prompted	سریع
prompt	سریع
rather	سریع تر
accelerators	سریع
sweepy	سریع
swiftest	سریع
wing footed	سریع
rapid	سریع
galloping	سریع
snell	سریع
spankings	سریع
swifts	سریع
sudden	سریع
spanking	سریع
high speed traffic	امد شد سریع
accelofilter	صافی سریع
accelerated depreciation	استهلاک سریع
pirouettes	چرخ سریع
pirouette	چرخ سریع
high speed traffic	ترافیک سریع
high speed printer	چاپگر سریع
fast neutron	نوترون سریع
fast access	با دستیابی سریع
continuate	سریع الاتصال
couriers	پیک سریع
rapid access	با دستیابی سریع
high speed	سریع السیر
high speed	دنده سریع
fast moving depression	کمفشاری سریع
courier	پیک سریع
precipitated	خیلی سریع
slapped	ضربت سریع
slap	ضربت سریع
quickest	تند و سریع
quickest	جلد سریع
quicker	تند و سریع
quicker	جلد سریع
glimpse	نگاه سریع
quick	تند و سریع
quick	جلد سریع
slapping	ضربت سریع
slaps	ضربت سریع
precipitates	خیلی سریع
precipitating	خیلی سریع
slash	ضربه سریع
slashed	ضربه سریع
slashes	ضربه سریع
riposting	ضربت سریع
ripostes	ضربت سریع
riposted	ضربت سریع
riposte	ضربت سریع
glimpsed	نگاه سریع
glimpses	نگاه سریع
glimpsing	نگاه سریع
raids	تک نفوذی سریع
raiding	تک نفوذی سریع
raided	تک نفوذی سریع
fleet	عبور سریع
fleets	عبور سریع
raid	تک نفوذی سریع
fast	سریع السیر
fasted	سریع السیر
fastest	سریع السیر
rough and ready	سریع العمل
fleeting	سریع الزوال
scampers	پرواز سریع
scampering	پرواز سریع
scampered	پرواز سریع
scamper	پرواز سریع
precipitate	خیلی سریع
braid	حرکت سریع
braided	حرکت سریع
braids	حرکت سریع
fleetingly	سریع الزوال
fasts	سریع السیر
expressing	سریع صریح
rath	زود رس سریع
rathe	زود رس سریع
repost	ضربت سریع
dispatches	انجام سریع
dispatched	انجام سریع
dispatch	انجام سریع
prompt	سریع عاجل
rapid transit	شطرنج سریع
express	سریع السیر
express	سریع صریح
expressing	سریع السیر
expresses	سریع صریح
expresses	سریع السیر
expressed	سریع صریح
expressed	سریع السیر
despatches	انجام سریع
despatched	انجام سریع
prompted	سریع عاجل
prompted	سریع کردن
prompt	سریع کردن
accelerated depreciation	استهلاک سریع
prompts	سریع کردن
prompts	سریع عاجل
despatching	انجام سریع
skitter	حرکت سریع
snapback	بهبودی سریع
bullets	توپ سریع
bullet	توپ سریع
sneak raid	دستبرد سریع
wind sprint	تمرین دو سریع
winder	دویدن سریع
windstorm	باد سریع
quickstep	گام سریع
converts	پاسکاری سریع
converting	پاسکاری سریع
converted	پاسکاری سریع
posthaste	سریع السیر
lightning chess	شطرنج سریع
polypnea	تنفس سریع
convert	پاسکاری سریع
hotshot	بارکشی سریع
hypernoea	تنفس سریع
operation immediate	اقدام سریع
speed	سریع کارکردن
speeding	سریع کارکردن
speeds	سریع کارکردن
progressive chess	شطرنج سریع
highflyer	دلیجان سریع
quick recovery	بهبود سریع
highflier	دلیجان سریع
high velocity drop	بارریزی سریع
rapid fire	تیر سریع
quick fire	تیر سریع
quick recovery	رونق سریع
rapid scanning	تقطیع سریع
rapid flow	جریان سریع
whirl	چرخیدن گردش سریع
whirled	چرخیدن گردش سریع
streamliner	قطار سریع وشیک
tide race	جذر و مد سریع اب دریا
whizbang	خمپاره سریع الانفجار
whizzbang	خمپاره سریع الانفجار
wind sprint	دوهای سریع و کوتاه
goods of perishable nature	اموال سریع الفساد
line surge	جریان سریع و غیرعادی خط
yerk	حرکت سریع و شدید
Making fast progress.	سریع ترقی کردن
bring something on <idiom>	دلیل افزایش سریع
honker	نوعی اتومبیل سریع
whirling	چرخیدن گردش سریع
umbilical cord	سیم سریع الاتصال
zonk out <idiom>	سریع به خواب رفتن
umbilical cords	سیم سریع الاتصال
high speed trafic	رفت و امد سریع
stop dead/cold <idiom>	سریع توقف کردن
keep pace <idiom>	سریع السیر رفتن
whirls	چرخیدن گردش سریع
snick	ضربت سریع زدن