Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
freeholder	مالک مطلق
Other Matches
dedication	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications	در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail	تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reputed owner	در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
having	مالک
proprietor	مالک
proprietors	مالک
landlord	مالک
angel	مالک
have	مالک
proprietress	مالک
proprietresses	مالک
owner	مالک
owners	مالک
landlords	مالک
homeowner	مالک
owner of a property	مالک
ownerless	بی مالک
homeowners	مالک
lord	مالک
landed	مالک
possessors	مالک
angels	مالک
lords	مالک
possessor	مالک
reputed owner	مالک اعتباری
joint owner	مالک مشاع
seis	مالک شدن
holding company	شرکت مالک
ground landlord	مالک عرصه
smallholder	خرده مالک
goodman	خرده مالک
car owner	مالک اتومبیل
at the owner's risk	بعهده مالک
apollyon	مالک دوزخ
shipowner	مالک کشتی
sole owner	مالک منحصر
householder	مالک خانه
householders	مالک خانه
smallholders	خرده مالک
owns	مالک بودن
owning	مالک بودن
owned	مالک بودن
own	مالک بودن
yeomanly	مالک جزء
yeoman	مالک جزء
timocracy	مالک سالاری
yeomen	مالک جزء
absentee landlord	مالک غایب
absentees	مالک غایب
to hold	مالک بودن
to have possession of	مالک بودن
to possess	مالک بودن
to have	مالک بودن
absentee	مالک غایب
deforce	بزورمالی را از مالک گرفتن
fixed stock	مالک انحصاری سهام
laird	ملاک خرده مالک
yeomen	خرده مالک کشاورز
owner of root or seed	مالک اصله یا حبه
yeomanly	خرده مالک کشاورز
lairds	ملاک خرده مالک
to have something	مالک چیزی بودن
yeoman	خرده مالک کشاورز
to have something at one's disposal	مالک چیزی بودن
esquire	مالک زمین ارباب
at owner's risks	ریسک به عهده مالک
ship's husband	مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will	متصرف به میل و اراده مالک
tenant by sufference	متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary	متعلق به ملاک وابسته به مالک
benefical owner of an estate	مالک بهره برداریک دارایی
foreclose a mortgage	فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict	ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk	با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unearned increment	افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned icremrnt	افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
fee tail	تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
tenant by sufference	مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment	باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat	در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
inalienable <adj.>	مطلق
positive	مطلق
thetical	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
downright	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
alodial	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
implicit	مطلق
thetic	مطلق
pure	مطلق
slickest	مطلق
slick	مطلق
starkly	مطلق
categoric	مطلق
starkest	مطلق
starker	مطلق
inconditionate	مطلق
purer	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
frees	مطلق
freeing	مطلق
freed	مطلق
free	مطلق
stark	مطلق
purest	مطلق
allodial	مطلق
absolutes	مطلق
utter	مطلق
uttered	مطلق
sovereign	مطلق
utters	مطلق
unconditional	مطلق
totalling	مطلق
abstracts	مطلق
abstracting	مطلق
magisterial	مطلق
sheer	مطلق
total	مطلق
totaling	مطلق
totalled	مطلق
totaled	مطلق
categorical	مطلق
totals	مطلق
unrestrained	مطلق
sovereigns	مطلق
abstract	مطلق
thorough going	مطلق
arbitrary	مطلق
absolute	مطلق
autocratic	مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
autarchy	حاکم مطلق
autarky	حاکم مطلق
absolute volume	حجم مطلق
absolute volue	ارزش مطلق
categorical imperative	امر مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
alodium	ملک مطلق
absolute zaro	صفر مطلق
absolute value	ارزش مطلق
absolute value	مقدار مطلق
absolute viscosity	گرانروی مطلق
absolute viscosity	لزجت مطلق
absolute velocity	سرعت مطلق
absolute zero	صفر مطلق
absolute unit	واحد مطلق
almightly	قادر مطلق
welsh mortgage	رهن مطلق
absolute vacuum	خلاء مطلق
abstractly	بطور مطلق
absolute value	قدر مطلق
dead halt	توقف مطلق
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
seisin	تصرف مطلق
seizin	تصرف مطلق
simpliciter	بطور مطلق
summum bonum	خیر مطلق
the positive d.	درجه مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
shoo-in <idiom>	برنده مطلق
all-powerful	قادر مطلق
perfect loss	زیان مطلق
past or preterite d.	ماضی مطلق
pansophism	دانش مطلق
dynamic viscosity	گرانروی مطلق
ens	هستی مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
global minimum	حداقل مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
individuum	هستی مطلق
irrelative	نا مربوط مطلق
modulus	قدر مطلق
modulusp	قدر مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
universal legacy	وصیت مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
abstract	مطلق خیالی
despot	حاکم مطلق
absolute deviation	انحراف مطلق
absolute density	چگالی مطلق
despots	حاکم مطلق
absolute deficiency	نقص مطلق
absolute coulomb	کولن مطلق
absolute cell reference	رجوع مطلق سل
abstracts	مطلق خیالی
abstracting	مطلق خیالی
absolute ether	اثر مطلق
absolute error	اشتباه مطلق
absolute error	خطای مطلق
absolute energy	انرژی مطلق

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com