Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
nuisance tax
مالیات پرسر و صدا که با ناراحتی زیادوصول شود
Other Matches
whackings
پرسر و صدا
whacking
پرسر و صدا
gaud
نمایش پرسر وصدا و تو خالی
rumbles
چیز پرسر و صدا شکایت
rumbled
چیز پرسر و صدا شکایت
rumble
چیز پرسر و صدا شکایت
donnybrook
فریاد پرسر وصدا هیاهو
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessments
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment
ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
discommodity
ناراحتی
inconvenience
ناراحتی
inquietude
ناراحتی
inconvenienced
ناراحتی
inconveniences
ناراحتی
inconveniencing
ناراحتی
queasiness
ناراحتی
hazarded
ناراحتی
uneasiness
ناراحتی
unease
ناراحتی
disquietude
ناراحتی
incommodiousness
ناراحتی
hazards
ناراحتی
hazard
ناراحتی
turmoil
ناراحتی
hazarding
ناراحتی
thorn
موجب ناراحتی
discomfiture
ناراحتی رنج
irritations
خشم ناراحتی
ailments
درد ناراحتی
malaise
ناراحتی بیقراری
worriment
ناراحتی غم زدگی
dyspnea
ناراحتی درتنفس
thorns
موجب ناراحتی
disturbance
ناراحتی مزاحمت
disturbances
ناراحتی مزاحمت
kiaugh
اضطراب ناراحتی
flea bite
اندک ناراحتی
ailment
درد ناراحتی
irritation
خشم ناراحتی
incommodity
زیان ناراحتی
discomfort
ناراحتی رنج
malease
ناراحتی بیقراری
heavy heart
<idiom>
احساس ناراحتی
worrisome
مسبب ناراحتی
discomforts
ناراحتی رنج
get (someone) down
<idiom>
باعث ناراحتی شدن
squirmed
ناراحتی نشان دادن
squirms
ناراحتی نشان دادن
stomach upset
ناراحتی معده
[پزشکی]
dyspepsy
ناراحتی معده
[پزشکی]
tummy upset
[coll.]
ناراحتی معده
[پزشکی]
upset stomach
ناراحتی معده
[پزشکی]
squirm
ناراحتی نشان دادن
squirming
ناراحتی نشان دادن
indigestion
ناراحتی معده
[پزشکی]
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
levied
اخذ مالیات مالیات
levies
مالیات بندی مالیات
levies
اخذ مالیات مالیات
levy
اخذ مالیات مالیات
taxation
مالیات بندی مالیات
levy
مالیات بندی مالیات
levied
مالیات بندی مالیات
levying
مالیات بندی مالیات
levying
اخذ مالیات مالیات
psychoneurotic
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
psychoneurosis
ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
What's up with him?
این چه ناراحتی دارد؟
[اصطلاح روزمره]
conscience-stricken
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
foofaraw
ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
air one's dirty laundry (linen) in public
<idiom>
مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
neuritis
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
gabel
مالیات
impost
مالیات
cess
مالیات
gabelle
مالیات
Scot
مالیات
sess
مالیات
taxes
مالیات
tax
مالیات
taxation
مالیات
tithing
مالیات ده یک
taxed
مالیات
scatt
مالیات عوارض
excise taxes
مالیات بر فروش
tax free
بخشوده از مالیات
excise tax
مالیات بر مصرف
sales tax
مالیات بر فروش
exemption from taxation
معافیت از مالیات
sales tax
مالیات فروش
export tax
مالیات بر صادرات
tax free
معاف از مالیات
free of tax
بدون مالیات
sale tax
مالیات بر فروش
rental tax
مالیات مستغلات
tax base
ماخذ مالیات
shift of a tax
انتقال مالیات
levying
مالیات بندی
tax deduction
کاهش مالیات
deductible
مالیات پذیر
death tax
مالیات بر ارث
tax cuts
کاهش مالیات
compulsory levies
مالیات اجباری
commercial tax
مالیات بازرگانی
capitation taxes
مالیات سرانه
capital tax
مالیات بر سرمایه
capital levy
مالیات بر سرمایه
succession duties
مالیات برارث
tax effect
اثر مالیات
estate tax
مالیات مستغلات
estate tax
مالیات بر املاک
tax shifting
انتقال مالیات
tax farmer
مستاجر مالیات
single tax
مالیات انفرادی
tax exempt
معاف از مالیات
estate duty
مالیات ارث
single tax
مالیات واحد
estate duty
مالیات بر ارث
tax equation
معادله مالیات
duty free
معاف ار مالیات
double taxation
مالیات مضاعف
capital levy
مالیات برسرمایه
nuisance tax
مالیات پردردسر
levying of taxes
وضع مالیات
levy tax
وضع مالیات
ratepayer
مالیات دهنده
ratepayers
مالیات دهنده
levier
مالیات وصول کن
leviable
وضع مالیات
leviable
مالیات بستنی
taxes in kind
مالیات جنسی
land tax
مالیات بر زمین
land tax
مالیات ارضی
land tax
مالیات زمین
progressive taxation
مالیات تصاعدی
progressive tax
مالیات تصاعدی
liable to tax
مشمول مالیات
occupation tax
مالیات اصناف
neutral tax
مالیات خنثی
neutral tax
مالیات بی طرف
occupation tax
مالیات شغل
wage tax
مالیات بر مزد
octroi
مالیات دم دروازه
wealth tax
مالیات بر ثروت
per head tax
مالیات سرانه
total tax load
کل بار مالیات
mise
مالیات خرج
yield tax
مالیات بر عایدی
the rear vassals
مالیات دهندگان
profit tax
مالیات بر سود
kiln tax
مالیات فخاری
taxation of monopoly
مالیات بر انحصار
tax incidence
عارضه مالیات
real estate tax
مالیات بر مستغلات
impost
مالیات بر واردات
highway user tax
مالیات حق عبور
tax in kind
مالیات جنسی
regressive tax
مالیات نزولی
gift tax
مالیات برهبه
tax function
تابع مالیات
regressive taxation
مالیات کاهنده
regressive taxation
مالیات نزولی
gabelle
مالیات نمک
incidence of taxation
انتقال مالیات
tax increase
افزایش مالیات
property tax
مالیات مستقلات
property tax
مالیات دارایی
proportional tax
مالیات تناسبی
inheritance tax
مالیات بر ارث
tax year
مالیات سالانه
proportional tax
مالیات نسبی
tax refund
بازپرداخت مالیات
proportional taxation
مالیات تناسبی
quint
مالیات پنج یک
profits tax
مالیات بر سود
tax rate
نرخ مالیات
tax load
بار مالیات
gabel
مالیات نمک
zero-rated
<adj.>
معاف از مالیات
assessment
تعیین مالیات
assessment
وضع مالیات
assessment
براورد مالیات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
zero-rated
<adj.>
بدون مالیات
assessments
تعیین مالیات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com