Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English
Persian
general support reinforcing
ماموریت عمل کلی تقویتی
Search result with all words
reinforcing
ماموریت تقویتی
Other Matches
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
subsidiaries
تقویتی
backlogs
تقویتی
subsidiary
تقویتی
confirmatory
تقویتی
reinforcing
تقویتی
backlog
تقویتی
stiffeners
قطعه تقویتی
spreader beam
تیر تقویتی
garland
نواراستتار یا تقویتی
web stiffeners
قطعات تقویتی
counterfort
دیوار تقویتی
doubler
تخته تقویتی
stiffener
قطعه تقویتی
reinforcements
ماموریتهای تقویتی
garlands
نواراستتار یا تقویتی
communication relay ship
ناو تقویتی مخابراتی
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
ancillary facilities
تاسیسات پشتیبانی تقویتی تاسیسات تقویتی پشتیبانی
back up
تقویت کردن تقویتی
back-up
تقویت کردن تقویتی
reinforcing
نیروی تقویتی تقویت کننده
general support reinforcing
یکان عمل کلی تقویتی
booster pump
پمپ تقویتی جهت ایجاد فشارزیاد
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
mission , oriented
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
augmentation
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
commissions
:ماموریت
missions
ماموریت
assignment
ماموریت
duty
ماموریت
apostleship
ماموریت
errand
ماموریت
errands
ماموریت
assignments
ماموریت
mission
ماموریت
commission
:ماموریت
commissioning
:ماموریت
tasks
ماموریت
task
ماموریت
activity
ماموریت عمل
task unit
یگان ماموریت
temporary duty
ماموریت موقت
political mission
ماموریت سیاسی
abort
انصراف از ماموریت
activities
ماموریت عمل
staff duty
ماموریت ستادی
agentship
ماموریت پیشکاری
fire mission
ماموریت اتش
fire task
ماموریت اتش
implied mission
ماموریت استنتاجی
combat duty
ماموریت رزمی
implied task
ماموریت استنتاجی
mission objectives
هدفهای ماموریت
mission time
مدت ماموریت
mission type
حاوی ماموریت
mission type
متضمن ماموریت
permanent oppointment
ماموریت دایمی
appointment quota
سهمیه ماموریت
primary mission
ماموریت اصلی
sea duty
ماموریت دریایی
specified mission
ماموریت تصریحی
field duty
ماموریت رزمی
air mission
ماموریت هوایی
end of mission
ماموریت تمام
commissions
ماموریت دادن
tour
سیاحت ماموریت
commission
ماموریت امریه
commission
ارتکاب ماموریت
commissioned
ماموریت دار
commissioning
ماموریت دادن
function
ماموریت عمل
commissions
ارتکاب ماموریت
commissions
ماموریت امریه
functioned
ماموریت عمل
functions
ماموریت عمل
commissioning
ارتکاب ماموریت
toured
سیاحت ماموریت
commissioning
ماموریت امریه
mission
وابسته به ماموریت
agency
گماشتگی ماموریت
agencies
گماشتگی ماموریت
station
محل ماموریت
missions
وابسته به ماموریت
tours
سیاحت ماموریت
stationed
محل ماموریت
commission
ماموریت دادن
touring
سیاحت ماموریت
stations
محل ماموریت
surface mission
ماموریت دفاع زمینی
posting
تعیین محل ماموریت
postings
تعیین محل ماموریت
immediate mission
ماموریت فوری هوایی
short tour
ماموریت کوتاه مدت
general support
ماموریت عمل کلی
perdue
ماموریت مخاطره امیز
perdu
ماموریت مخاطره امیز
employment schedule
برنامه ماموریت ناو
task group
گروه ماموریت زمینی
confidential
دارای ماموریت محرمانه
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
post
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
posted
محل ماموریت موضع
posts
محل ماموریت موضع
change of station
تغییر محل ماموریت
close support mission
ماموریت پشتیبانی نزدیک
sector
منطقه ماموریت قطاع اتش
mission essential
ضروری برای انجام ماموریت
mission request
درخواست اجرای ماموریت هوایی
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
to override one's commission
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
sectors
منطقه ماموریت قطاع اتش
mission essential
حیاتی از نظر انجام ماموریت
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
air defense sector
منطقه ماموریت پدافند هوایی
commission
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
specified tasks
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
commissioning
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
assignments
ماموریت دادن انتقال افهار
assignment
ماموریت دادن انتقال افهار
commissions
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
diverts
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
divert
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
diverted
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
shore duty
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
joint task force
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
search mission
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detailing
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
what luck
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resume
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
field allowance
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com