English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
fifth cloumn مامورین سازمانهای جاسوسی
Other Matches
superstructure سازمانهای اداری ومدیریه کشور
law of international institutions حقوق سازمانهای بین المللی
crypto عضو سازمانهای سری ومخفی
superstructures سازمانهای اداری ومدیریه کشور
community relations روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
octroi مامورین نواقل
government officials مامورین دولتی
commission هیئت مامورین
commissioning هیئت مامورین
commissions هیئت مامورین
mandarin مامورین عالیرتبه
mandarins مامورین عالیرتبه
officialdom قاطبه مامورین
public servants مامورین دولتی
fire brigades مامورین اتش نشانی
financial mission هئیت مامورین مالی
fire brigade مامورین اتش نشانی
policed مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
rescous مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
espionage جاسوسی
spionnage جاسوسی
counterespionage ضد جاسوسی
counter espionage ضد جاسوسی
counter-espionage ضد جاسوسی
espial جاسوسی
spying عمل جاسوسی
industrial espionage جاسوسی در صنعت
spial عملیات جاسوسی
espial عملیات جاسوسی
spial جاسوسی کردن
counterspy مامور ضد جاسوسی
counterintelligence سازمان ضد جاسوسی
spionnage جاسوسی کردن
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
to spy جاسوسی کردن
industrial espionage جاسوسی صنعتی
intelligence خبرگیری جاسوسی
espies جاسوسی کردن
espied جاسوسی کردن
spy جاسوسی کردن
spies جاسوسی کردن
spied جاسوسی کردن
espy جاسوسی کردن
fifth column دستگاه جاسوسی
stags جاسوسی کردن
stag جاسوسی کردن
espying جاسوسی کردن
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
espial officer افسر عملیات جاسوسی
spial officer افسر عملیات جاسوسی
fink اعتصاب شکن جاسوسی کردن
finks اعتصاب شکن جاسوسی کردن
pickeer لاس زدن جاسوسی کردن
nark مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
espial جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
corporations شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com