Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
probation officer
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
Other Matches
reprieved
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
تعلیق اجرای مجازات
dongle
مدار کد گذاری شده یا قطعهای که پیش از اجرای نرم افزاری حق کپی باید در سیستم باشد
suspension of punishment
تعلیق مجازات
probation
تعلیق مجازات
reprieval
تعلیق مجازات
immunity
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
on probation
در دوره تعلیق مجازات
on probation
به شرط تعلیق مجازات
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
to be on probation
در دوره تعلیق مجازات بودن
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
to give a suspended sentence
[British E]
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
quadrangle
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangles
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
he must have gone
باید رفته باشد
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
There must be some mistakes.
باید اشتباهی شده باشد.
There must be a catch(trick)in it.
باید حقه ای درکار باشد
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
She must be at least 40.
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
esorow
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
کلکی درکار باید باشد ( هست )
unauthorized
آنچه باید مجوز داشته باشد
today of all days
از همه روزها امروز
[باید باشد]
It must have a solid foundation.
اساس کار باید محکم باشد
How can you ask?
این باید واضح باشد برای تو
There must be some mistakes.
باید اشتباهی روی داده باشد.
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Does it have to be today (of all days)?
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
initialed
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialing
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
initials
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialled
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initialling
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
double coincidence of wants
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
Funstionalism
[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
rate
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
thrashing
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
idealism
روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
variables
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variable
ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
lease
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
provcation
در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
floating
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
M out of N code
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
bouncer
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers
ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
overseer of the poor
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
bolshevism
مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
coroner
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
deep freezes
تعلیق
deep freeze
تعلیق
abeyance
تعلیق
suspensions
تعلیق
hangs
تعلیق
suspense
تعلیق
suspension
تعلیق
interruption
تعلیق
hang
تعلیق
pendency
تعلیق
interruptions
تعلیق
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
stay of proceedings
تعلیق دادرسی
four point suspension
تعلیق چهارنقطهای
spring suspension
تعلیق فنری
remainder
حالت تعلیق
lay off
تعلیق کارگر
suspension
ایست تعلیق
suspensive
تعلیق معلق
cardanic suspension
تعلیق کاردان
precipitable
تعلیق پذیر
precipitant
تعلیق شدنی
engine mounting
تعلیق موتور
hanging prevention
ممانعت از تعلیق
suspense
درحال تعلیق
colloidal suspension
تعلیق کلوییدی
abeyance or adeyancy
تعلیق تعویق
reduction to absurdity
تعلیق به محال
suspensive
درحال تعلیق
suspensions
ایست تعلیق
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
prisoner at the bar
متهم
culprit
متهم
taxed with
متهم به
accused
متهم
arretted
متهم
culprits
متهم
emulsify
بحالت تعلیق دراوردن
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
reductio ad absurdum
تعلیق بامر محال
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
suspensor
موجب تعلیق نگاهدارنده
to be in suspension
در حالت تعلیق بودن
emulsified
بحالت تعلیق دراوردن
hoisting
دستگاه تعلیق جرثقیل
emulsifying
بحالت تعلیق دراوردن
hanging
اویزان درحال تعلیق
emulsifies
بحالت تعلیق دراوردن
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
plea of accused
مدافعات متهم
denounces
متهم کردن
bewary
متهم کردن
denouncing
متهم کردن
plea of accused
دفاع متهم
incriminatory
متهم کننده
criminator
متهم کننده
accuse
متهم کردن
inculpate
متهم کردن
inculpable
متهم شدنی
accuses
متهم کردن
accusers
متهم کننده
taxes
متهم کردن
taxed
متهم کردن
tax
متهم کردن
accuser
متهم کننده
charged
متهم شده
to give one the lie
متهم کردن
impeach
متهم کردن
charges
متهم کردن
denounce
متهم کردن
impeached
متهم کردن
indicting
متهم کردن
be charge with
متهم شدن به
indicts
متهم کردن
primary accused
متهم اصلی
delate
متهم کردن
denounced
متهم کردن
indict
متهم کردن
impeaching
متهم کردن
indicted
متهم کردن
impeaches
متهم کردن
charge
متهم ساختن
charges
متهم ساختن
charge
متهم کردن
stultification
تعلیق بمحال احمق ساختن
privation
محروم سازی تعلیق مقام
privations
محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspending
معلق کردن تعلیق دادن
hypostasis
موجود فرضی حالت تعلیق
suspend
معلق کردن تعلیق دادن
torsion bar
بار پیچشی اهرم تعلیق
suspends
معلق کردن تعلیق دادن
accusable
قابل اتهام متهم
incriminate
بگناه متهم کردن
committed for trial
تسلیم متهم به دادگاه
renouncing
سرزنش یا متهم کردن
renounces
سرزنش یا متهم کردن
renounce
سرزنش یا متهم کردن
renounced
سرزنش یا متهم کردن
challenge
سرتافتن متهم کردن
criminate
متهم بجنایت کردن
dock
جایگاه متهم در دادگاه
criminiate
متهم بجایت کردن
incriminating
بگناه متهم کردن
incriminates
بگناه متهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com