Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
English
Persian
ablegate
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
Other Matches
investiture of a robe
خلعت دادن
grid ticks
علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
flag
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
phew
برای نشان دادن بیزاری
phew
برای نشان دادن بی تابی
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
uberstreichen
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
numeric
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
hyphens
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
nil pointer
نشانه گر برای نشان دادن انتهای لیست زنجیره موضوعات
hyphen
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
clocks
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
PRN
نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
accuracy
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
colours
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
sector
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sectors
سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
blips
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
stop
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
Good grief!
<idiom>
این کلمه برای نشان دادن تعجب (چه خوب چه بد)استفاده میشود
stopped
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
colour
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
stopping
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stops
بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
digit
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
digits
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checks
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
blip
علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
cartoon design
نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
page
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
paged
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
pages
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
forecaddie
باربر وسط مسیر برای نشان دادن محل فرود گوی گلف
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
key signature
گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
insertion point
نشانگری که برای نشان دادن محل تایپ متن در یک نوشته استفاده میشود
bubble help
خط ی روی صفحه نمایش برای نشان دادن آنچه شما به آن اشاره می کنید
autos
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
breaker line
خطی در رسم فنی برای نشان دادن حذف قسمتی از جسم درشکل مزبور
auto
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
routing indicator
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
references
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
burn notice
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
discharge indicator disc
دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
returning
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returned
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
returns
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
telltale
نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
suspend
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending
دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
redirects
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect
حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
ebcdic
کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
foreignize
حالت بیگانه دادن یایافتن
prompted
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt
پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
markers
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
kluge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
kludge
1-تصحیح موقت نرم افزاری که خوب نوشته شده یا خطای تایپ . 2-سخت افزاری که فقط برای نشان دادن به کار می رود
purple heart
نشان نظامی مخصوص مجروحین جنگ
purple hearts
نشان نظامی مخصوص مجروحین جنگ
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
grave clothes
خلعت
graveclothes
خلعت
united nations high commissioner
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
investiture of a robe
اعطای خلعت
foreignism
رسم بیگانه بیگانه پرستی
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televising
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
coacher
مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
texas
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
greaten
درشت نشان دادن اهمیت دادن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
drives
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
illustrating
شرح دادن نشان دادن
illustrates
شرح دادن نشان دادن
illustrate
شرح دادن نشان دادن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
process
کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
fibre ribbon
ریبون مخصوص ساخته شده برای چاپگر
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
processes
کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
verifier
وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
mac
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
DSP
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
packages
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
macs
کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
package
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
server
کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
packaged
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
hunting horn
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
vision
یا نشان دادن
indicated
نشان دادن
visions
یا نشان دادن
to show up
نشان دادن
indicate
نشان دادن
introducing
نشان دادن
introduced
نشان دادن
showŠetc
نشان دادن
register
نشان دادن
introduces
نشان دادن
registering
نشان دادن
show
نشان دادن
indicates
نشان دادن
evinced
نشان دادن
demonstrates
نشان دادن
demonstrating
نشان دادن
evince
نشان دادن
run
نشان دادن
registers
نشان دادن
imbody
نشان دادن
showed
نشان دادن
runs
نشان دادن
actuate
نشان دادن
shows
نشان دادن
evincing
نشان دادن
evinces
نشان دادن
adumbrate
نشان دادن
exerts
نشان دادن
demonstrated
نشان دادن
to put forth
نشان دادن
exert
نشان دادن
exerted
نشان دادن
point
نشان دادن
demonstrate
نشان دادن
introduce
نشان دادن
exerting
نشان دادن
ante
نشان دادن
labeling
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
floo floo
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
flu flu
تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
envelope
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
envelopes
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس روی پاکت نامه
labelled
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
flowchart
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
labels
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
label
چاپگر مخصوص برای چاپ آدرس ها روی برچسبهای متمادی
smoking room
اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
playoffs
نشان دادن فیلم
televising
با تلویزیون نشان دادن
squirm
ناراحتی نشان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com