Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (10 milliseconds)
English
Persian
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
Search result with all words
trial
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
burn
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burns
کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
flat race
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
grazing point
نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
lateral water hazard
مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
water jump
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
Other Matches
hedgehog
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs
مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
crest clearing
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
obstructor
وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
hindrance
مانع
blocked
مانع
hindrances
مانع
barricade
مانع
barricades
مانع
barricaded
مانع
massif
مانع
pull back
مانع
masking
مانع
massifs
مانع
clogged
مانع
handicaps
مانع
handicap
مانع
clogs
مانع
block
مانع
barricading
مانع
curtains
مانع
hedges
مانع
hedged
مانع
hedge
مانع
barriers
مانع
blocks
مانع
pull-backs
مانع
encumbrance
مانع
constraint
مانع
barrier
مانع
pull-back
مانع
drawbacks
مانع
hurdles
دو با مانع
restraints
مانع
restraint
مانع
hurdle
مانع
clog
مانع
interference
مانع
stumbling blocks
مانع
crest
مانع
cresting
مانع
snags
مانع
snagging
مانع
swimmingly
بی مانع
impediment
مانع
impediments
مانع
repellent
مانع
repellents
مانع
hurdles
مانع
hurdle
دو با مانع
snag
مانع
obstacle
مانع
hinder
مانع
baulking
مانع
baulked
مانع
shackled
مانع
balks
مانع
balking
مانع
balked
مانع
balk
مانع
encumbrances
مانع
preventive
مانع
shackle
مانع
bar
مانع
baulks
مانع
shackles
مانع
bars
مانع
hindered
مانع
hindering
مانع
crests
مانع
hinders
مانع
stumbling block
مانع
shackling
مانع
shields
مانع
shield
مانع
drawback
مانع
impedimental
مانع
impedient
مانع
hold back
مانع
set back
مانع
impeditive
مانع
stop
مانع
in the way
مانع
obstaele
مانع
stops
مانع
stopping
مانع
stopped
مانع
strait jackets
مانع
strait jacket
مانع
degage
بی مانع
flight
مانع
flight
مانع در دو
dike
مانع
dead lock
مانع
preventor
مانع
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
revoked
مانع شدن
visual obstruction
مانع دید
obstructiveness
مانع آفرینی
revoking
مانع شدن
debar
مانع شدن
impedes
مانع شدن
trade barrier
مانع تجارت
debarred
مانع شدن
trade barrier
مانع تجارتی
color line
مانع نژادی
impeded
مانع شدن
A hurdle race .
مسابقه دو با مانع
impede
مانع شدن
water tight
مانع دخول اب
revoke
مانع شدن
fetters
قید مانع
fettering
قید مانع
fettered
قید مانع
fetter
قید مانع
water jump
مانع ابی
obstructive
<adj.>
مانع آفرین
inhibit
مانع شدن
watertight
مانع دخول اب
locked
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
disabled
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
obstruction
ایجاد مانع
inhibits
مانع شدن
embargo
مانع محظور
embargoes
مانع محظور
stay
مانع عصاء
stayed
مانع عصاء
obstruction
مانع شدن
closed
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
legitimate
مانع مشروع
stymie
مانع شدن
stymied
مانع شدن
stymieing
مانع شدن
barred
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
legitimating
مانع مشروع
obstruction
مانع عایق
obstructions
ایجاد مانع
obstructions
مانع شدن
blocked
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
obstructions
مانع عایق
barricaded
<adj.>
<past-p.>
مانع شده
legitimated
مانع مشروع
legitimates
مانع مشروع
stymies
مانع شدن
to stand in the way of
مانع شدن
acinetic
مانع حرکت
intermediate hurdle
مانع متوسط
inhibitor
مانع شونده
stockade
ایجاد مانع
stockades
ایجاد مانع
sound barrier
مانع صوتی
inhibiter
مانع شونده
incumber
مانع شدن
in the road
مانع راه
intromit
مانع شدن
keep away
مانع شدن
legitimate excuse
مانع مشروع
hold up
مانع شدن
legal impediment
مانع مشروع
hold-up
مانع شدن
hold-ups
مانع شدن
revokes
مانع شدن
legal impediment
مانع قانونی
keep back
مانع شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com