English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
high hurle مانع بلند
Search result with all words
lead پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
Other Matches
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
baulking مانع
balks مانع
baulked مانع
clogged مانع
shield مانع
baulks مانع
massifs مانع
massif مانع
barrier مانع
balking مانع
balked مانع
stumbling block مانع
stumbling blocks مانع
hindered مانع
clogs مانع
handicaps مانع
handicap مانع
curtains مانع
shackling مانع
balk مانع
set back مانع
barricading مانع
barricades مانع
barricaded مانع
barricade مانع
shackle مانع
shackled مانع
shackles مانع
interference مانع
hold back مانع
degage بی مانع
block مانع
blocked مانع
blocks مانع
obstaele مانع
masking مانع
dike مانع
restraints مانع
restraint مانع
impedient مانع
impedimental مانع
crest مانع
impeditive مانع
cresting مانع
crests مانع
dead lock مانع
preventor مانع
bars مانع
hindrance مانع
hindrances مانع
bar مانع
obstacle مانع
pull back مانع
pull-back مانع
pull-backs مانع
barriers مانع
clog مانع
stop مانع
encumbrances مانع
preventive مانع
repellents مانع
repellent مانع
impediments مانع
in the way مانع
hinders مانع
encumbrance مانع
stopped مانع
stopping مانع
snag مانع
stops مانع
flight مانع
flight مانع در دو
snagging مانع
snags مانع
impediment مانع
hedge مانع
hedges مانع
strait jacket مانع
strait jackets مانع
hinder مانع
shields مانع
hindering مانع
hurdle مانع
constraint مانع
drawback مانع
drawbacks مانع
hedged مانع
hurdles دو با مانع
hurdle دو با مانع
hurdles مانع
swimmingly بی مانع
bulletproof ضد یا مانع گلوله
obstructed مانع شدن
blocks مانع شدن
inhibit مانع شدن
inhibits مانع شدن
obstructs مانع شدن
covering barrier مانع پوششی
embargo مانع محظور
class barrier مانع طبقهای
covering barrier مانع پوشاننده
embargoes مانع محظور
hindered مانع شدن
brake عایق مانع
hinder مانع شدن
obstructing مانع شدن
gelandesprung پرش از مانع
blocked مانع شدن
obstruct مانع شدن
hinders مانع شدن
revoking مانع شدن
debars مانع شدن
hurdler دونده دو با مانع
dike دیوار مانع
emcumber مانع شدن
estop مانع شدن
estopel مانع ادعا
hindering مانع شدن
debar مانع شدن
debarred مانع شدن
revokes مانع شدن
deobstruent رد کننده مانع یا سد
block مانع شدن
braked عایق مانع
withhold مانع شدن
mask مانع پوشاندن
brakes عایق مانع
braking عایق مانع
revoke مانع شدن
masks مانع پوشاندن
defilade حفاظ مانع
revoked مانع شدن
debarring مانع شدن
beach obstacle مانع ساحلی
stymies مانع شدن
legitimate مانع مشروع
obstructions مانع شدن
obstructions ایجاد مانع
obstruction مانع عایق
obstruction مانع شدن
obstruction ایجاد مانع
deterrent مانع شونده
prevented مانع شدن
deterrents مانع شونده
repressive مانع شونده
crested مانع دید
legitimated مانع مشروع
legitimates مانع مشروع
stymieing مانع شدن
stymied مانع شدن
stymie مانع شدن
hold-ups مانع شدن
hold-up مانع شدن
stockade ایجاد مانع
stockades ایجاد مانع
sound barrier مانع صوتی
prevents مانع شدن
preventing مانع شدن
legitimating مانع مشروع
prevent مانع شدن
blocs مانع ورادع
impeded مانع شدن
impedes مانع شدن
rein مانع شدن
withholds مانع شدن
withholding مانع شدن
stayed مانع عصاء
stay مانع عصاء
withheld مانع شدن
acinetic مانع حرکت
antisubmarine barrier مانع ضد زیردریایی
antitank obstacle مانع ضد تانک
impede مانع شدن
exclude مانع شدن
hold up مانع شدن
bloc مانع ورادع
fetter قید مانع
watertight مانع دخول اب
fettered قید مانع
fettering قید مانع
fetters قید مانع
crimps مانع چروکیدن
crimped مانع چروکیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com