English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English Persian
hinder مانع حریف شدن
hindered مانع حریف شدن
hindering مانع حریف شدن
hinders مانع حریف شدن
Search result with all words
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
shut out مانع پیروزی حریف شدن
Other Matches
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
damming سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
crest clearing محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dammed سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
ocant altitude ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
rival حریف
rivaled حریف
rivaling حریف
d. cut d. حریف
rivalled حریف
foe حریف
opponents حریف
opponent حریف
challenger حریف
challengers حریف
foes حریف
rivals حریف
rivalling حریف
adversaries حریف
adversary حریف
competitors حریف
matches حریف
competitor حریف
adversarial حریف
match حریف
targets سینه حریف
dropping جاگذاشتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
ends زمین حریف
drop جاگذاشتن حریف
downfield زمین حریف
shadow چسبیدن به حریف
copings حریف شدن
playing the man بازی با حریف
copes حریف شدن
drops جاگذاشتن حریف
ended زمین حریف
end زمین حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
targetting سینه حریف
jack of all trades همه فن حریف
targetted سینه حریف
jacks of all trades همه فن حریف
opponents حریف طرف
victim حریف ضعیف
away زمین حریف
targeting سینه حریف
opponent حریف طرف
victims حریف ضعیف
targeted سینه حریف
target سینه حریف
head butt با سر به حریف زدن
he was too much for me من حریف او نبودم
cope حریف شدن
charges حمله به حریف
swingman همه فن حریف
coped حریف شدن
charge حمله به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
adversaries حریف کشتی
adversary حریف کشتی
shadowed چسبیدن به حریف
sell a dummy فریفتن حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
shadows چسبیدن به حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
draws رویارویی دو حریف در اغار
intercepting قطع پاسکاری حریف
action on the blade تماس با شمشیر حریف
marks نشانه کردن حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
scout ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
unanswered همردیف نبودن حریف
scouts ارزیابی حریف اینده
outclassing شکست فاحش حریف
clinching بغل کردن حریف
outclasses شکست فاحش حریف
intercepted قطع پاسکاری حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
bluff حریف را از میدان درکردن
draw رویارویی دو حریف در اغار
bluffed حریف را از میدان درکردن
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
cut down زمین زدن حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
mark نشانه کردن حریف
go behind به پشت حریف رفتن
bluffing حریف را از میدان درکردن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
assorted همه فن حریف همسر
bluffs حریف را از میدان درکردن
clinches بغل کردن حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
dribbling رد کردن توپ از حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
deceiving فریب دادن حریف
utility ذخیره همه فن حریف
outroll شکست دادن حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
deceive فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
stomach throw افکندن حریف از پشت
sparring partner حریف مشت بازی
shut down شکست دادن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
dribble رد کردن توپ از حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
onside پا به توپ در زمین حریف
assaults حمله بدنی به حریف
manage a person حریف کسی شدن
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
assault حمله بدنی به حریف
clinch بغل کردن حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
jink فریب دادن حریف
outclass شکست فاحش حریف
lap رسیدن به حریف جلویی
outclassed شکست فاحش حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
clinched بغل کردن حریف
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
outplay بازی بهتر از حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
dummies گول زدن حریف در تجمع
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
dummy گول زدن حریف در تجمع
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
underdog فرصت برد به حریف ندادن
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parried دفع کردن حمله حریف
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
shut off بهم زدن نقشه حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
hand out حریف دریافت کننده سرویس
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
parries دفع کردن حمله حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
box out موضعگیری بین حریف و سبد
man up بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
impeding خطا روی حریف بدون توپ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com